پدیدآورنده:پروین اعتصامی/قصائد
این صفحه ممکن است واجد شرایط معیارهای حذف سریع ویکینبشته باشد؛ دلیل: تکراری(پروین اعتصامی (قصائد)) و در فضای نام اشتباه. برای معیارهای قانونی، محس را ببینید.
اگر این صفحه واجد شرایط معیارهای حذف سریع نیست، یا قصد دارید درستش کنید، لطفاً این آگاهسازی را بردارید، ولی این آگاهسازی را از صفحههایی که خودتان ایجاد کردید حذف نکنید. اگر شما این صفحه را ایجاد کردید، و مخالف دلیل ارائهشده برای حذف هستید، میتوانید روی دکمهٔ زیر کلیک کنید و پیامی بگذارید که دلیل عدم موافقتتان با حذف این صفحه را توضیح دهد. شما میتوانید برای آگاهی از پاسخی به پیامتان از این صفحهٔ بحث بازدید کنید. توجه داشتهباشید این صفحه زمانی که با این آگاهسازی برچسب خورد، اگر بدون تردید واجد شرایط معیارهای حذف سریع باشد یا اگر توضیحی که به صفحهٔ بحث ارسال شود ناکافی باشد ممکن است در هر زمان حذف شود.
مدیران: پیوندها، تاریخچه (آخرین) و سیاههها را پیش از حذف بررسی کنید. بررسی گوگل را در نظر داشتهباشید: وب و خبرهایادداشت برای نویسندهٔ صفحه: شما صفحهٔ بحث را هنوز ویرایش نکردهاید. اگر میخواهید با این حذف سریع مخالفت کنید، روی دکمهٔ بالا کلیک کنید تا بتوانید در صفحهٔ بحث پیامی بگذارید و توضیح دهید چرا در این اندیشه هستید که این صفحه نباید حذف شود. این صفحه آخرین بار توسط Nightdevil (مشارکتها | سیاههها) در ۱۱:۲۵ یوتیسی (۲۱ ماه پیش) ویرایش شدهاست. |
- ای دل عبث مخور غم دنیا را
- کار مده نفس تبه کار را
- رهائیت باید، رها کن جهانرا
- یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی
- ای کنده سیل فتنه ز بنیادت
- ای دل، فلک سفله کجمدار است
- آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است
- ای عجب! این راه نه راه خداست
- گویند عارفان هنر و علم کیمیاست
- شالودهی کاخ جهان بر آبست
- آنکس که چو سیمرغ بی نشانست
- اگر چه در ره هستی هزار دشواریست
- عاقل از کار بزرگی طلبید
- ای دل، بقا دوام و بقائی چنان نداشت
- دل اگر توشه و توانی داشت
- فلک، ای دوست، ز بس بیحد و بیمر گردد
- سوخت اوراق دل از اخگر پنداری چند
- سرو عقل گر خدمت جان کنند
- ای دوست، دزد حاجب و دربان نمیشود
- دانی که را سزد صفت پاکی:
- هفتهها کردیم ماه و سالها کردیم پار
- پروین اعتصامی (قصائد)/کارها بود در این کارگه اخضر
- ای سیه مار جهان را شده افسونگر
- ای شده شیفتهی گیتی و دورانش
- ای بی خبر ز منزل و پیش آهنگ
- در خانه شحنه خفته و دزدان بکوی و بام
- نخواست هیچ خردمند وام از ایام
- نفس گفتست بسی ژاژ و بسی مبهم
- تا ببازار جهان سوداگریم
- بد منشانند زیر گنبد گردان
- حاصل عمر تو افسوس شد و حرمان
- دزد تو شد این زمانهی ریمن
- دگر باره شد از تاراج بهمن
- پردهی کس نشد این پردهی میناگون
- گرت ایدوست بود دیدهی روشن بین
- تو بلند آوازه بودی، ای روان
- گردون نرهد ز تند رفتاری
- سود خود را چه شماری که زیانکاری
- ای شده سوختهی آتش نفسانی
- اگر روی طلب زائینهی معنی نگردانی
- بسوز اندرین تیه، ای دل نهانی
- همی با عقل در چون و چرائی