پرش به محتوا

عطار (غزلیات)/عزم آن دارم که امشب نیم مست

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(عزم آن دارم که امشب نیم مست)
  عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزهٔ دردی به دست  
  سر به بازار قلندر در نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست  
  تا کی از تزویر باشم خودنمای تا کی از پندار باشم خودپرست  
  پردهٔ پندار می‌باید درید توبهٔ تزویر می‌باید شکست  
  وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بودن آخر پای‌بست  
  ساقیا در ده شرابی دلگشای هین که دل برخاست می در سر نشست  
  تو بگردان دور تا ما مردوار دور گردون زیر پای آریم پست  
  مشتری را خرقه از سر برکشیم زهره را تا حشر گردانیم مست  
  پس چو عطار از جهت بیرون شویم بی جهت در رقص آییم از الست