دیوان شمس/بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت)
  بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت چه شدی چونک یکی داد بدادی شش و هفت  
  هر لبی را که ببوسید نشان‌ها دارد که ز شیرینی آن لب بشکافید و بکفت  
  یک نشان آنک ز سودای لب آب حیات هر زمانی بزند عشق هزار آتش و نفت  
  یک نشان دگر آن است که تن نیز چو دل می‌دود در پی آن بوسه به تعجیل و به تفت  
  تنگ و لاغر گردد به مثال لب دوست چه عجب لاغری از آتش معشوقه زفت