دیوان بیدل دهلوی/غزلیات/به مهر مادر گیتی مکش امید رنج اینجا

از ویکی‌نبشته
  به مهر مادر گیتی مکش رنج امید اینجا که خون‌ها می‌خورد تا شیر می‌گردد سفید اینجا  
  مقیم نارسایی باش پیش از خاک گردیدن که سعی هر دو عالم چون عرق خواهد چکید اینجا  
  محیط از جنبش هر قطره صد توفان جنون دارد شکست رنگ امکان بود اگر یکدل تپید اینجا  
  گداز نیستی از انتظارم بر نمی‌آرد ز خاکستر شدن گل می‌کند چشم سفید اینجا  
  ز ساز الفت آهنگ عدم در پردهٔ گوشم نوایی می‌رسد کز بیخودی نتوان شنید اینجا  
  درین محنت‌سرا آیینهٔ اشک یتیمانم که در بی‌دست‌وپایی هم مرا باید دوید اینجا  
  کباب خام‌سوز آتش حسرت دلی دارم که هر جا بینوایی سوخت دودش سرکشید اینجا  
  نیاز سرکشان حسن آشوبی دگر دارد کمینگاه تغافل شد اگر ابرو خمید اینجا  
  تپش‌های نفس از پردهٔ تحقق می‌گوید که تا از خود اثر داری نخواهی آرمید اینجا  
  بلندست آنقدرها آشیان عجز ما بیدل که بی‌سعی شکست بال و پر نتوان رسید اینجا