دانشمندان و سخن‌سرایان فارس/دیباچه

از ویکی‌نبشته
دانشمندان و سخن‌سرایان فارس از محمدحسین رکن‌زاده
دیباچه

- بسمه تعالی -

دیباچه


  شکر و سپاس و نعمت و منت خدای را پروردگار خلق و خداوند کبریا  
  دادار غیب دان و خداوند آسمان خلّاق بنده پرور و رزّاق رهنما  
  سبحان من یمیت و یحیی و لا اله الاّ هو الذی خلق الأرض و السما  
  انشاتنا بلطفک یا صانع الوجود اغفرلنا بفضلک یا سامع الدعا  
  یا رب خلاف امر تو بسیار کرده‌ایم امّید هست از کرمت عفو ما مضی  
  ما را تو دستگیر و حوالات مکن بکس الا الیک حاجت درماندگان فلا  
(سعدی)

پس از عرض ستایش و نیایش بدرگاه پروردگار جهان، و خالق انس و جان و قلم و بیان، و درود بی پایان بر رسولان و برگزیدگان و عارفان و عاشقان و واصلان او تعالی شانه و عزّ اسمه -

چنین گوید نویسنده این سطور محمّد حسین رکن‌زاده آدمیّت متخلص به «سالک» فرزند مرحوم میرزا عبدالله رکن‌التجار شیرازی متخلص به «مدرک» که چون پس از بیست سال خدمت بدولت ایران در سال هزار و سیصد و سی و سه شمسی با مساعدت و موافقت رادمرد بزرگوار آقای رضا حکمت سردار فاخر رئیس محترم مجلس شورای ملی ادام الله ایام بقائه، بکتابخانه مجلس شورای ملی منتقل شدم، و بنوشتن فهرست کتب خطی کتابخانه مشغول گشتم - و انجام این امر مستلزم مراجعه مستمر بکتب خطی و چاپی السنه مختلفه بویژه کتب تراجم و رجال و تذکره میبود، در طی مطالعه مؤلفات فارسی و عربی و انگلیسی، بترجمه حال بسیاری از دانشمندان و سخن‌سرایان فارس (که مولد و منشاء من است) برخورد کردم، و گاهگاه از احوال آنها یادداشت برداشتم، و چون سالی گذشت آن یادداشتهای پراکنده را پاکنویس کردم، و بترتیب حروف تهجی منظم ساختم و بدان شدم که بتدریج در مواقع فراغت از کار اداری تکمیل و تنقیح آنها پردازم و صورت تالیف بآن دهم، و چون از احوال دانشمندان و نویسندگان و سخن‌سرایان پیش از اسلام فارس هیچگونه اطلاع صحیح در دست نیست ناچار بودم که از بدو ظهور دین مبین اسلام آغاز کنم -

حالی که این فکر در ذهنم قوت یافت، سعی وافی در استکمال یادداشتها مبذول داشتم، و بنا را بر آن گذاشتم که شرح حال: حکماء – عرفاء – فقها – ادباء شعراء – اطباء – نویسندگان – نقاشان و خوشنویسان سرزمین هنرخیز فارس را که بزرگان و رجال حقیقی و مایه سربلندی و افتخار ایران و ایرانی (بلکه بعضی از آنها مانند: شیخ کبیر – ابوعبدالله بن خفیف و سعدی و حافظ و فیروزآبادی و بیضاوی و ملاصدرا و امثالهم باعث سرافرازی عالم انسانیت بوده و خواهند بود) از بدو اسلام تا یومنا هذا تا آنجائی که وسائل موجوده و معلومات من بنده امکان تحقیق و تتبّع میدهد با ذکر اسناد و مدارک لازمه برشته تحریر آورم - و در تعقیب مؤلفات مطبوع و منشور سابق (که سه جلد آن راجع بحوادث سیاسی فارس در عصر ما بوده) در این سن کهولت مختصر (و شاید آخرین) خدمت خود را نسبت بزادگاه خویش و پدر و اجدادم انجام دهم -

اما همینکه مصمم اینکار شدم، و در این امر خطیر اندکی غور کردم، دریای ژرف بی‌پایانی را دیدم که غوطه در آنرا با غرق توام یافتم – آری: شناوری هیچ بود و یم عمیق و بی‌انتها -

بیم آن میرفت که در برابر امواج این بحر متلاطم بی پایان مایوسانه سپر عجز و انکسار اندازم، و نومیدانه شتر دیده را نادیده گیرم! یا وظیفه سنگین خود را بنحو اتم و اکمل انجام ندهم، و بتقلید برخی از معاصرین بنوشتن شرذمه‌ای از احوال معاریف عصر حاضر (آنهم ناقص و ابتر!) اکتفا وزرم –

اما تشویق خیراندیشان و تشجیع دانش‌پژوهان اعم از فارسی و طهرانی آذربایجانی و گیلانی مرا بر آن داشت که زنگار خوف و خشیت را از صفحهٔ ضمیر خویش بزدایم و با اندک مایه شناوری یکباره دل بدریا زنم، و آب از سر بگذرانم و چندان که در خور توانائی منست در راه وصول بمقصود و انجام منظور بکوشم، و آب دریا را اگر کشیدن نتوانم هم بقدر تشنگی بچشم تا بتوانم بضاعت مزجات و متاع قلیل خود را بآستان آن دسته از جهانیان که قدر و قیمت اینگونه نبشته‌ها را میدانند تقدیم کنم -

خلاصه، کتاب را آغاز کردم و در عرض چهار سال پایان رسانیدم و اینک جلد اول آنرا از نظر خوانندگان محترم میگذرانم، اما چه پایه در این راه رنج برده‌ام و چه مایه خون جگر خورده‌ام تا باین تالیف سر و سامانی داده‌ام، خود دانم و بر کس منتی ندارم بلکه از همکنان منت پذیرم، بویژه از دانشمندان و شاعران معاصر که بمجرّد آگهی در جرائد فارس و طهران شرح حال و زادهٔ افکار خود را فرستاده و در خواست رهی را لبّیک اجابت گفته‌اند –

و آن زمره از معاصرین که در فرستادن ترجمه خود مضایقت فرمودند بر من منتی ندارند، و تا آنجائی که میسّر بوده ترجمه آنها را در کتاب آورده‌ام، و اگر ناقص باشد قصور از من نیست که مکرّر تقاضی کردم و اجابت نفرمودند! مگر آنکه جبران مافات را قبل از پایان دورهٔ کتاب ترجمه خود را بفرستند که در ذیل تالیف بیاورم –

اکنون میروم بر سر ایضاحاتی که ترقیمش برای روشن شدن ذهن خوانندگان لازم است:

ایضاحات:

۱ – سالهای مندرج در این کتاب هجری قمری است، و اساس تواریخ کتاب در سالهای مزبور گذاشته شده، و اگر گاهگاه ناگزیر از آوردن سالهای هجری شمسی یا مسیحی شده است حتماً کلمهٔ «شمسی» یا مسیحی را بعد از ذکر سال قید کرده است –

۲ – برای احتراز از اطناب ممل، بطور کلی قبل از اسم صاحبان ترجمه برای آنهائیکه پیش از قرن چهاردهم هجری فوت شده‌اند، هیچگونه عنوان گذاشته نشده، و بذکر نام یا کنیه یا شهرت آنها اکتفا شده است، و فضائل و محاسنی را که داشته‌اند در طی ترجمه آنها آمده است –

اما از معاصرین: آنانکه در قرن چهاردهم هجری وفات یافته‌اند قبل از نام آنها کلمهٔ «مرحوم» و کسانیکه در موقع تالیف کتاب هنوز زنده بوده‌اند کلمهٔ «آقا» گذاشته شده است –

بنابراین خوانندگان کتاب همینکه پیش از اسمی کلمهٔ «آقا» را دیدند خواهند دانست که صاحب ترجمه در سال ۱۳۷۸ هجری قمری با ۱۳۳۷ هجری شمسی در قید حیات بوده است، و آنانکه کلمهٔ «مرحومه» را دارند در عرض هفتاد و هشت سال قرن چهاردهم هجری قمری بسرای دیگر شتافته‌اند –

۳ – در ذکر تاریخ تولد و فوت اشخاص دقت کافی بعمل آمده است، و در مورد متقدمین، نزدیکترین سند بزمان آنها با توجه بمدارک دیگر و تحقیقات اهل تحقیق از متاخرین و معاصرین در نظر گرفته شده و با تطبیق اقوال آنها با نبشته‌های متقدمین انتخاب و ضبط شده، و حتی‌المقدور از ذکر اقوال و روایات مختلفه متشتته خودداری شده است –

اما تعیین سالهای تولد یا فوت معاصرین بمراتب از متقدمین مشکل‌تر بوده است!! و هر که شرح حال خود را فرستاده است عیناً درج شده و تاریخ دیگران با استفسار از مطالعین یا حدس و تقریب نوشته شده است -

معذلک با همهٔ سعی و کوششی که در این راه بعمل آمده باز تاریخ بعضی از آنها مجهول مانده، و بجایِ آن نقطه گذاشته شده است -

۴ – نظم کتاب از روی تهجی «ابتثی» با مراعات ترتیب سه حرف اول نام یا شهرت اشخاص میباشد – و در مورد متقدمین که اغلب کنیه داشته‌اند کنیه آنها مانند: ابو عبدالله – ابوعمرو – ابوالحسن – و درباره شعراء تخلص آنها ماخذ قرار داده شده است و کسانی که بنام شغل یا موطن خود مشهور بوده و هستند مثل: سیّاف – حلاج – فیروزآبادی – بیضاوی و امثالهم ماخذ همان شهرت آنهاست – و چون در سی سال اخیر نام خانوادگی معمول شده لهذا آنانکه تخلص یا کنیه نداشته‌اند نام خانوادگی آنها ذکر شده است –

۵ – چون این کتاب اختصاص بفارس دارد، بهتر آن بود که در دیباچه مختصر تاریخ و جغرافیای استان مذکور نوشته شود – اما چون قبل از من فضلاء و مورخین قوم از قبیل: اصطخری و ابن بلخی و مرحومین حاج میرزا حسن فسائی صاحب «فارسنامه ناصری» و فرصةالدوله مؤلف و «آثار عجم» اینوظیفه را بخوبی انجام داده‌اند لهذا برای تکمیل کار مفید آنها صلاح در آن دیدم که در متن کتاب هر جا نام شهری یا دهی آمد خصوصیات آنرا از جلد هفتم «فرهنگ جغرافیائی ایران» که اختصاص بفارس دارد و آخرین و دقیق‌ترین مدرک رسمی دولتی است، با جزئی تصرف در عبارت (که مربوط بذوق و تفاوت در طرز انشاء نگارنده و مؤلفین دورهٔ کتاب مزبور است) – همچنین مراعات اختصار نقل کنم، و اگر برای توضیحات بیشتر احتیاج باقتباس از منابع دیکر پیدا شود صریحاً نام آن ماخذ را بنویسم -

۶ – در این تالیف هیچگونه رمز و اشاره بکار برده نشده، و هر جا که ذکر نام شخص یا کتابی لازم آمده، صریحاً نوشته شده، چون این نکته را در نظر داشته‌ام که خوانندگان را وقت و حوصله حفظ رموز و کشف لغز و معمی نیست و بهتر آن دیده‌ام که این اسامی را تمام و کمال بنویسم و خوانندگان کتاب را از مراجعه مکرر بکشف رموز بی‌نیاز سازم -

۷ – اسامی مآخذ و مدارک مورد مراجعه در حواشی کتاب آمده است، بعلاوه فهرست جامع کتب و اعلام و امکنه در پایان کتاب چاپ خواهد شد -

۸ – مجمع‌الجزائر بحرین جزء خاک کشور ایران است، و تا اواخر قرن سیزدهم هجری که بیگانگان بلطائف الحیل در آن نفوذ پیدا کرده‌اند از توابع ایالت فارسی بوده است. بنابراین بحرانیها ایرانی و فارسی هستند، و از آنجا فقهاء و علماء بسیار برخاسته‌اند که بایستی شرح حالشان در این کتاب بیاید،

با کمال تأسف نگارنده از آن دسته علمائی که در بحرین متولد شده و زیسته و مرده‌اند اطلاع کافی در دست ندارد اما یکعده از آنها که بعلت داشتن مذهب شیعی دوازده امامی بفارس مهاجرت کرده و در بوشهر و شیراز و سایر نقاط فارس هموطن گشته و همانجا وفات یافته‌اند ترجمه آنها را آورده‌ام -

۹ – راجع باغلاط چاپی کتاب (که فعلا در ایران کتابی از آن مصون نیست!) با آنکه شخصاً با دقت کافی تصحیح میکرده‌ام باز اشتباهاتی روی داده است - از قبیل: گذاردن ترجمه آزاد قبل از آرزو، و آیةالله‌زاده پیش از «آهنک» و حاشیه صفحه ۴۲۷ در صفحه ۴۲۵ و بعکس - و اشتباه در پاره‌ای از اشعار عربی و فارسی و پس و پیش شدن کلمات مانند حرف اضافه « در » که در صفحهٔ ۴۸۳ بجای اینکه در اول سطر نهم قرار گیرد در اول سطر هشتم گذاشته شده و مفهوم عبارت را تغییر داده است – و از این قبیل اشتباهات – برای دفع آنها خواستم مثل سائر مؤلفین « غلطنامه » بنویسم ولی دیدم در اینکار پرزحمت اندک فائده‌ای متصور نیست و بتجربه ثابت شده است که خوانندگان قبل از مطالعه در صدد تصحیح اغلاط بر نمی‌آیند –

بنابراین از اینکار بیهوده سر باز زدم و امیدوارم که خوانندگان محترم خود ملتفت این اغلاط بشوند و اگر دقت داشتند تصحیح فرمایند –

۱۰ – بعللی که از اختیار مؤلف خارج بوده از چاپ تصاویر زنان شاعره و فاضله در کتاب خودداری شده است و بدینوسیله از آنان معذرت میخواهم.

در خاتمه از ذکر این نکته ناگزیرم که من هیچوقت ادعا نمی‌کنم که این کتاب از هر حیث کامل و عاری از نقص است – و عقیده دارم که این ادعا از هیچ نویسنده و مؤلفی زیبنده و مسموع نیست –

زیرا که بطور کلی این حیوان ناطق که نامش انسانست هرگز از سهو و نسیان و اشتباه مصون نبوده و نخواهد بود – و منحصراً ذات پاک باری تعالی است که از هر گونه لغزش و خطا منزه و مبرّاست –

بنابراین پس از نشر دوره کتاب بلکه از هم اکنون که جلد اول آن منتشر میشود منتظر هر گونه انتقادی از ناحیه اهل تحقیق و دانش هستم و از آنها برای چاپ‌های بعد استفاده خواهم کرد یا خواهند کرد –

یکشنبه بیست و ششم بهمن ماه ۱۳۲۷ شمسی مطابق هفتم شعبان ۱۳۷۸ قمری در طهران نوشته شد–

محمد حسین رکن زاده – آدمیت