تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول/آغاز ضعف دولت قوام

از ویکی‌نبشته
تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول از محمدتقی بهار
آغاز ضعف دولت قوام

۳۴- آغاز ضعف دولت قوام:

دولت قوام در مجلس چهارم نقشهای بزرگی بازی میکند که از آن جمله واگذاری امتیاز نفت شمال ایران بکمپانی «استندار اویل» امریکائی است، که یکی از شاهکارهای بزرگ دولت بشمار میرفت و ممکن بود باب سعادت بروی ایران باز شود، و شکی نبود که این عمل در دل دو همسایه تأثیر خوشی نخواهد بخشید!

هر چند در ازاء آن معاهدهٔ روس و ایران را هـم از مجلس ملی گذرانیده بود، لیکن از مراسلات و اعتراضات حضرات شمالیها عدم رضایت آنها آشکار میگردید، و جنوبیان نیز باطناً از این عمل خوششان نیامد.

مسائل پیاپی دیگری نیز روی میداد که دلالت بر وجود برودت و عدم رضایت در مناسبات خارجی قوام مینمود.

☆ ☆ ☆

بعد از واقعهٔ خراسان، قضایای انحلال پلیس جنوب پیش آمد و ادعای دولت بریتانیا دایر بمطالبهٔ مبلغی از بابت وجوهیکه بتناوب بمصرف امنیت جنوب رسید و بدولتها متناوباً داده شد مثل صد و سی هزار لیره‌ای که در موقع انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ توسط وزیر مالیه «صارم‌الدوله» اخذ و بین وثوق‌الدوله و صارم‌الدوله و نصرةالدوله تقسیم شده بود و پولهای دیگر کلا بمبلغ دو میلیون و کسری لیره از دولت ایران مطرح گردید و دولت اینمراسله را نپذیرفت و نیز نتوانست طوری با حضرات کنار آید که مطابق وعده‌ای که کرده بودند مهمات پلیس جنوبرا بایران واگذار نمایند و یا از وجوهی که در حین جنگ بمصارف سیاسی رسانده بودند صرف نظر کنند، و خلاصه این بود که دولت بریتانیا بدولت قوام‌السلطنه بنظر صمیمانه نگاه نمیکرد و علت آنهم بعقیدهٔ ما عدم دقت کامل و خبطهای مربوط باحساسات شخصی مأمورین انگلیس در ایران بود و شاید احساسات شخصی مستر نرمان و مستر هاوارد بانی این سوء مناسبات محسوب شود و گویا آقایان از تحت تأثیر شکستی که از بیرون رفتن آقا سیدضیاءالدین بر آنها وارد آمده بود بیرون نرفته بودند و پارهٔ انتقادات که در جراید انگلستان و محافل سیاسی در این مسائل از آنها میشد مزید انگیزهٔ روحی ایشان شمرده میشد... البته عین این اعتراض برئیس‌الوزرای ایران و بعضی از نمایندگان اکثریت وارد است، و میتوان باور کرد که آنها هم هنوز از تحت تأثیر حبس و مخاطراتیکه بزعم خود مربوط بنمایندگان سیاسی مزبور میدانستند بیرون نرفته و بحضرات با دیدهٔ خصومت نگاه میکرده‌اند... در نتیجهٔ این دو تاثیر و تحریک مختلف بود که دولت نتوانست از مهمات و ساز و برک پلیس جنوب استفاده کند ـ نه آنها را طبق پیشنهاد دولت انگلیس خریداری کرد و نه هم آنها حاضر شدند بما واگذار نمایند و همه چیز حتی چهارواهای مزبور را نابود کردند و یک قبضه تفنگ و یک قاطر بایران ندادند!

از طرف دیگر رفیق «روتشتین» نمایندهٔ شوروی هم در زیر نفوذ حزب سوسیالیست و روزنامهای تند شهری و رجالی مانند مرحوم مستوفی و سلیمان میرزا و طباطبائی و غیرهم کاملا مستهلک شده بود، و مقالات باحرارت جراید سوسیالیست را که همه برضد قوام‌السلطنه و طرفداران او انتشار مییافت و تهمت «نوکر انگلیس» و «خائن!» بیت‌القصیدهٔ نوشته‌های ایشان بود خوانده و ترجمه کرده بمسکو میفرستاد و هر چه ممکن بود از سخت‌گیری و اشکال‌تراشی دربارهٔ دولت مضایقه نمیکرد و این مقدمات مورد ضعف قوام ورفقای او گردید!


    میرزا با اردوی احرار از گیلان بقزوین و از آنجا بطهران آمد و در دورهٔ افتتاح دوره دوم مجلس در طهران جزء مجاهدین اطراف سردار محیی و سپهسالار بشمار میرفت و در واقع جزء حزب اعتدالیون و در جرگهٔ هواداران آن حزب محسوب میگردید ـ و بعد از آنکه ناصرالملک نایب‌السلطنه اولتیماتوم روس را در ۱۳۲۹ قمری هجری پذیرفت و در مجلس را بست و دموکراتها را بقم و غیره تبعید کرد ـ جمعی هم از اعتدالیون را که از آنجمله مرحوم سردار محیی و میرزا کریمخان و ناصرالاسلام ندامانی باشند بقم فرستادند و آنجا محترمانه توقیف شدند و میرزا کوچک خان در این سفر هم با سردار محیی و یاران او همراه بود ـ و پس از چندی این جماعت بتهران بازگشتند و مرخص شدند، درین اثنا دو نفر از دعاة ترک بهاء بیک و روشنی بیک بعنوان دعوت به‌تحاد اسلام وارد تهران شدند ـ و با دموکراتها که از دولت وقت ناراضی بودند بهم در ساخته لژی شبیه به دستگاه فراماسون دایر کردند و مردم را جلب نموده در آن نقطه با چشم بسته حاضر کرده و باتحاد اسلام و فداکاری درین راه دعوت میکردند، مؤسس دو نفر ترک و مرحوم سید محمدرضا مساوات بود و میرزا کوچک خان هم جزء اعضاء مؤسس این جمعیت داخل کار گردید و از سردار محیی و حزب اعتدال جدا شد و دعوت اتحاد اسلام را پذیرفت.
    این حزب بعدها بهم خورد و در ایران کونه نکرد و بار دیگر دموکراتها تشکیلات سیاسی خود را از سر گرفتند و در جنگ بین‌الملل نقشهای تازه چنانکه اشاره کردیم بازی کردند تا کار بمهاجرت کشید، اما میرزا کوچک خان با عقیدهٔ «اتحاد اسلام» بگیلان رفت و در جنگ بین‌الملل تشکیلاتی در شهر و در جنگل فومن بنام «اتحاد اسلام» راه انداخت و مقداری نیز اسلحه توسط دعات ترک و آلمان بدو رسید و در اواخر جنگ بین‌الملل عدهٔ او معتنی‌به شد و بعد از جنگ کار او بجائی رسید که توانست جلو بازگشت ستونهای قوای روس را که بعد از انقلاب روسیه میخواستند بباکو باز کردند بگیرد و حتی برای عبور قوای انگلیس از انزلی بباکو اسباب خیال شود و کاری کند که با او ناچار شوند کنار آیند و عاقبت کارش بجائی رسید که میتوانست بپایتخت حمله کند و مورد امید آزادیخواهان ناراضی ایران قرار گیرد، بالجمله مرحوم میرزا مردی بود مذهبی و قدری و غالباً استخاره میکرد و نظرش محدود بود چنانکه بارها اشاره شده است.