برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۲۷۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ثقة‌الملک و رضاقلی‌خان که این زمان آنان نیز نافرمانی آشکار ساخته و بی‌پرده به همدستی شیخ برخاسته بودند می‌دانستند که اگر بی‌هیچ عنوان و دستاویزی بکار برخیزند هیچگونه امید پیشرفتی نخواهند داشت این بود که پی عنوان و دستاویزی گردیده سرانجام چنین نقشته کشیدند که در میان خود دسته‌ای بنام «کمیته قیام سعادت» برپا نمایند و به دستاویزی نگهداری قانون اساسی به هواخواهی سلطان احمد شاه که در اروپاست برخیزند.[۱] این نقشه را بکار بستند و شیخ تلگرافی به دار الشوری و به یکایک سفارتخانه‌های تهران فرستاد به خلاف آنکه «چون سردار سپه (آقای رئیس الوزراء) برخلاف قانون اساسی رفتار می‌کند و حق سلطان احمد شاه غضب کرده من به دشمنی او و کابینه‌اش برخاسته‌ام و چون ملت از نظامیان او متنفرند باید نظام کنونی بهم بخورد» سپس تلگرافی هم به احمد شاه کرده ازو خواستار شد که به خوزستان بیاید نیز کسی را با پول گزافی به نجف فرستاد که بلکه علما را با خود همدست گرداند.

همچنان فرستادگانی به نزد خانان بختیاری و لر و قشقایی فرستاد.

ننگین‌ترین کار او در این هنگام آن بود که برخی از روزنامه‌نگاران عراق را که جیره‌خوار او بودند واداشت تا مقالها به دشمنی آقای رئیس الوزراء نوشتند و بدگوییها از ایران و ایرانیان کردند بلکه نامردانه دشنام نیز دریغ نساختند.

به سنگ برخوردن تیرهای شیخ خزعل خان

شیخ این تلگرافها و کسان را که به اینجا و آنجا می‌فرستاد و در


  1. آنزمان هنوز خلع نشده بود.