از «قانون» و نویسندهٔ آن میرزا ملکم خان در پیش گفتگو داشتهایم.
نویسندهٔ تربیت یکشاعر درباری بوده، و روزنامهاش نیز همچون دیوان یکشاعر درباری پر از ستایشهاست. مثلا نزد شعاعالسلطنه رفته، و گفتار درازی در ستایش او نوشته و چنین میگوید:
«پس از استیناس، با حضرت گردون اساس، یکوقت متذکر شدم و دیدم من با خرد خرده بین روبرو شدهام، و با هوش سروش گفت و شنود مینمایم. گمان نمیکنم سن حضرت شاهنشاه زاده زیاده از شانزده و هفده باشد، لیکن بآفرینندهٔ سنین و شهور، و روشنی بخش ماه و هور، بخاطر ندارم در مدت شصت سال عمر خود از خورد سال و سالخورد شخصی باین فطانت و ذکاء دیده باشم. بنام ایزد، نقاد سخن، کشاف سر، جوهر درایت، گوهر فراست، مختصر با ضمیری بتابش آفتاب، و خاطری ریزندهتر از سحاب، از دقایق و حقایق مهام ملکی و امور دولتی تا لطایف و ظرایف ادبیات از شعر و انشاء و غیرها ندیدم نکتهٔ که نداند و نوشتهٔ که نخواند...»
ثریا، نخست نوشتن آن با میرزا علیمحمدخان کاشانی بود و آوازه گفتارهای تند آن بهمه جا میرسید، ولی سپس او جدا گردید، و خود نامه پرورش را بنیاد نهاد و ثریا از ارج افتاد. سال ششم آن را که در سال ۱۲۸۳ (۱۳۲۲) در تهران چاپ شده و نویسندهاش سید فرج الله کاشانی بوده، من دیدهام و روزنامهٔ بسیار پستی است.
و یکی از زشتیهای این روزنامه کشاکشی است که با حبلالمتین پیدا کرده، و سخنان سبک و زشت بسیاری، که خود دشنامست، بدارندهٔ حبلالمتین میشمارد. حبلالمتین گاهی سخن از قانون و «حکومت مشروعه» بمیان میآورد، این در پاسخ آن مینویسد:
«در پادشاهیکه اسخی از تمام سلاطین سلف، و اعدل از ملوک دادگستر جهانست، خرافات و ترهات سلطنت مشروعه و غیر مشروعه چرا میبافی، و هر آهنگر و عمله و بقال را محق در تدقیقات امور دولت