| | | | | | |
|
اگر بد کنی کیفر[۱] خود بری |
|
نه چشم زمانه بخواب اندر است |
|
|
بایوانها نقش بیژن هنوز |
|
بزندان افراسیاب اندر است |
|
نوشروان ببرادر جواب نبشت بداند که زعامت و مهتری بشهامت و سروری تعلّق دارد نه بصغر سنّ و کهتری، جهان خدایراست، کدخدایی بدان دهد که خواهد، عزّ من قائل: تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشٰاءُ[۲] اند هزار سالست تا بیخ درخت تمنّی در دلهای خلایق راسخ شد که هنوز بمیوۀ نرسید، مگر آن برادر نداند که شهنشاهی همچنانکه محبوب و مرغوب دل آن برادر است مطلب جملۀ قلوبست امّا آدمی زاد هرچه بخاطر گذرد در نگذراند، یقین دان که دیر نماند و آفریدگار کیوس را از نوشروان باز داند، باید که دیوان وساوس را از دیوان دل خویش دور کند و حرص سیاه کاسۀ خرمن سوخته را که غرور و خداع و طبیعت سباع انسان ازوست برئیس عقل سپارد تا بسیاست ریاضت فرماید که:
| | | | | | |
|
و لا خیر فی نفس اصابت سلامة |
|
و نالت کفافا ثمّ مالت الی الحرص |
|
چه بدان برادر رسیده باشد که پدر ما چو بعالم فنا خواست پیوست موبدان را بخواند و مشورت ملک بخدای بزرگ برداشتند، بعد از استخاره حواله بما کرد، نظم:
| | | | | | |
|
هنرمند بینی فراوان دلیر |
|
کجا یک شکم نان نیابند اسیر |
|
|
یکی بیهنر بازبینی بهاه[۳] |
|
خداوند فیروزی و دستگاه |
|
|
بدان گفتم این تا برادر نژند |
|
نباشد ز کردار چرخ بلند |
|
نمیباید که آن برادر از ناکثین شود تا قرّت عین شامتین گردد و در حقّ او درست آید، شعر:
| | | | | | |
|
طرق السداد علی افراط و نسختها (؟ |
|
) کانما هی دو المنن مسدوده (؟)[۴] |
|
| | | | | | |
|
یجری الی الشرّ کالهملاج فی طلق |
|
و رجله عن مساعی الخیر مصفوده |
|
چون کیوس جواب نبشته بخواند برای احتراب در اضطراب آمد و تخویف را
- ↑ ب و سایر نسخ: کیفرش
- ↑ قرآن سورۀ ۳ (سورة آل عمران) آیۀ ۲۵
- ↑ کذا در الف ، ب : تباه (؟)
- ↑ این قطعه فقط در الف هست و تصحیح بیت اوّل آن ممکن نشد.