«تاریخ در نه کتاب نامند». چون هریک از کتابها بنام یکی از موزههای[۱] یونانی شروع شده بعض محققین هرودوت عقیده دارند که تقسیم نوشتههای او به نه کتاب و اسمی که بهر یک از کتابها بنام موزی داده شده در قرون بعد بعمل آمده و تألیفات مورّخ در ابتداء تقسیماتی نداشته، زیرا وقتی که میخواهد خواننده را بمطلبی که گذشته یا خواهد آمد ارجاع کند، غالبا گوید «در حکایت دیگر» یا «حکایتهای دیگر» و امثال آن.[۲] راجع به کیفیت نوشتههای او باید شرح ذیل را در نظر داشت:
در آسیای صغیر مستعمرات یونانی زیاد بود. وقتی که نزدیکی و الفت میان یونان و مشرق قدیم پیدا شد، مشرق آباد و متموّل توجه یونان فقیر را به خود جلب کرد و یونانیهای زیاد بممالک مشرق آمده در بابل، مصر و سوریّه منتشر شدند. بعد از تشکیل دولت هخامنشی بر عدۀ یونانیها در ممالک مشرق افزود، زیرا، علاوه بر یونانیهائی که برای سیاحت یا کار بمشرق قدیم میآمدند، عدۀ زیادی از آنها به خدمت مصریها استخدام و از اواسط دورۀ هخامنشی در قشون ایران هم اجیر میشدند.
یونانیهای سیاح، که زبانهای خارجه را نمیدانستند و با اخلاق و عادات مردمان بومی آشنا نبودند، نمیتوانستند باوضاع و احوال ملل مشرق قدیم جز از نظر یونانی بنگرند. اگر چه، از زمانی که عدۀ سیاحان خارجه در ممالک مشرق قدیم زیاد شد، اشخاصی از مردم محل پیدا شدند که زبانهای خارجه را میآموختند، تا مترجم یا بلد گردند، ولی اینها غالبا نه اطلاعی از گذشتههای وطن خود داشتند و نه با تمدن یونانی آشنا بودند. اطلاعی از گذشتههای وطن خود نداشتند، زیرا سیاحان یونانی از قرن پنجم ق. م به سیاحت در مشرق قدیم پرداختند و در این زمان دورههای درخشان ملل مشرق قدیم، مانند مصر، بابل، آسور و غیره گذشته بود. نسلهای بعد هم بهمان اندازه از این گذشتهها آگاه بودند که، مثلا ایرانیهای قرون اسلامی از
- ↑ Muses موزها نه ربّةالنّوع بودند که هریک صنعتی را مانند شعر، موسیقی، نمایش و غیره حمایت میکردند، مهمترین صنایع شعر و فصاحت بود.
- ↑ کتابهای نویسندگان قدیم را نباید بمعنی کنونی کتاب دانست، زیرا در واقع هر کتاب حکم باب یا فصلی را دارد، مثلا نه کتاب هرودوت دو جلد خشتی است که هرکدام دارای ۳۵۰ صفحه میباشد.