مرحلۀ دوّم وقتی که موادّ متراکم گردید و بر عدۀ علماء خاورشناس افزود، مطالعه و مداقّه در منابع جدید در مرحله دوّم داخل شد. توضیح آنکه مواد را تقسیم کرده درصدد برآمدند که عهود و ازمنۀ این مدارک را بدست آرند. در این راه دو نفر پیشقدم بود: (مسپرو) و (ارمان) اوّلی اسلوب علمی بکار برده کتابی راجع بمذهب مصریهای قدیم نوشت،[۱] و دوّمی هم با همان اسلوب علمی در باب مصر و زندگانی مصر تصنیفی کرد،[۲] بعدها بواسطۀ زحمات این دو عالم جوانانی تربیت شدند که خدمات شایان بتاریخ مشرق قدیم موافق منابع جدیده کردند. پس از آن این اسلوب را راجع بمنابع آسوری و بابلی بکار بردند و در نتیجه کتابهای زیادی نوشته شد، که از کتب مهمه بشمار میرود، مانند ترجمۀ تمام کتیبهها و خطوط میخی آسوری که بهدایت آسورشناس معروف آلمانی (شرادر) انجام یافت.[۳] از ۱۸۸۰ شروع کردند به نوشتن کتبی راجع بتاریخ عهد قدیم که مبتنی بر منابع جدید و قدیم باشد. از میان این نوع کتابها کتاب (ادوار مییر) خیلی معروف است و هنوز کهنه نشده.[۴] پس از آن تاریخ مشرق قدیم بقدری بسط یافت، که دیگر برای عالمی مقدور نبود در تمام رشتههای آن متبحر شود. بر اثر این انبساط، تاریخ مزبور را به شعبههائی تقسیم کردند، هر عالم موافق ذوق خود شعبهای انتخاب کرد و هیئتی برای نوشتن تاریخ مشرق قدیم تشکیل گردید، مثلا در آلمان نوشتن تاریخ ایران نصیب فردیناند یوستی شد،[۵] تاریخ مصر را (ادوارد مییر) با عالم دیگری نوشت، آسور و بابل را (هم مل) و فینیقیه را (پیچمان) بمورد مداقّه درآوردند (این موارد را برای مثل ذکر کردیم و الاّ نظائر آن زیاد است).
بعد قرار شد دستورهائی برای تاریخ قدیم بنویسند و باز این کار را بین علماء متخصص تقسیم کردند و تاریخ ماد و پارس بسهم (پراشک) افتاد. در میان کتب مرحله دوّم