از تاریخ معلوم است که، سکنۀ عربستان وقتی که زیاد میشدند، اهالی این شبه جزیره به ممالک حاصلخیز توجّه میکردند و از این راه عنصر سامی در ممالک هم جوار عربستان از طرف شمال و مغرب داخل میگشت. (وینکلر)[۱] عقیده دارد که مهاجرت مردم عربستان باطراف چهار دفعه در تاریخ وقوع یافته:
اوّل - نهضت بابل و آسوری که در ابتدای عهود تاریخی، یعنی تقریبا در سه هزار و پانصد سال قبل از میلاد، روی داد. دوّم - نهضت کنعانیان به سوریّه و سائر ممالک که تقریبا در دو هزار و پانصد سال قبل از میلاد حادث شد، فینیقیها از این مردم بودند. سوّم - مهاجرت آرامیها و کلدانیان که هزار سال بعد اتفاق افتاد. چهارم - نهضت بزرگ عرب بطرف کلده، سوریّه و غیره که در تحت لوای اسلام خاتمه یافته قیافۀ مشرق قدیم را بکلی تغییر داد. بنابراین مهاجرتها، عالم سامی بدو قسمت تقسیم شد: ۱ - شمالی که عبارت است از بابلیها، آسوریها، کنعانیان یا فینیقیها، یهودیها بمعنی اعم، یعنی با بنی اسرائیل و غیره، آرامیها و کلدانیها. ۲ - جنوبی که شامل اعراب است با اقوام جنوب عربستان مانند اهالی سبأ و مینا و حبشه.
در اینجا مسئلهای طرح میشود: آیا بنی سام اوّل مردمی بودند که بابل و سوریه را گرفتند یا اوّل مردمی بودند که در آسیای غربی تمدّنی ایجاد کردند؟ این مسئله یکی از مسائلی است که علماء را به خود مشغول و آنها را بدو دسته تقسیم کرده. (هینکس)، (اپّر) و (راولینسن) باین عقیده بودند که خطوط میخی از خطوط مصری اقتباس شده و این خط را در ابتداء برای زبانهای سامی ترتیب نداده بودند، زیرا صداها و نحو و صرفی که باعث ایجاد این خط شده با قواعد زبانهای سامی به هیچوجه ارتباطی ندارد. در این باب بین علماء مباحثه بود تا اینکه سندی بدست آمد که در آن در مقابل ایدئوگرام (مفهومنویسی) میخی قرائتهای هجائی غیر سامی و سامی در دو ستون متوازی نوشته شده، نیز کتیبهها و الواح زیادی یافتند که به متن غیر سامی ترجمۀ سامی را افزودهاند و چیزی که مخصوصا جالب توجه میباشد این است:
- ↑ Winekler.