داشتند، و از جمله بازرگانی جوان آنتونینام بود که بیش از هر کس شایلاک را ناخوش میداشت، این تاجر جوان مسیحیمذهب و بسیار نجیب و مهربان بود، او هم ببازرگانان که بزر محتاج میشدند وام میداد لیکن از آنها منفعت نمیگرفت، و این تفاوت رفتار هم سبب منافرت شده و طبعاً میان آنتونی نجیب و شایلاک رذل عداوتی سخت ایجاد کرده بود.
در بازار صرافان هر وقت آنتونی بشایلاک میرسید و او را میدید که با مردم بدرفتاری و در داد و ستد سختگیری میکند زبان بپند و اندرز میگشود و او را بر آن طرز معامله و رفتار ملامت میکرد، و شایلاک بظاهر سخنان او را نشنیده میگرفت لیکن بباطن آزرده و خشمناک میشد و پیوسته آرزو میکرد که روزی فرا رسد که سخنان تلخ او را تلافی کند و انتقامی سخت از او بگیرد.
(۲) باسینو دوست آنتونی
آنتونی در تمام شهر ونیس بنجابت و پاکیزهدلی مشهور و بلکه بیمثل و نظیر بود و گروهی از مردم میگفتند