این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۱۳۹
یک جرعهٔ می ز ملک کاوس بهست | ||||||
وز تخت قباد و ملکت طوس بهست | ||||||
هر ناله که رندی بسحرگاه زند | ||||||
از طاعت زاهدان سالوس بهست |
۱۴۰
یک شیشه شراب و لب یار و لب کشت | ||||||
این جمله مرا نقد و ترا نسیه بهشت | ||||||
قومی به بهشت و دوزخ اندر گروند | ||||||
که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت |
۱۴۱
تا بتوانی غم جهان هیچ مسنج | ||||||
بر دل منه از آمده و نامده رنج | ||||||
خوش میخور و میباش درین دیر سپنج | ||||||
با خود نبری جوی اگر داری گنج |