این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۴۱۵
آن به که ز جام باده دل شاد کنی | ||||||
وز نامده و گذشته کم یاد کنی | ||||||
وین عاریتی روان زندانی را | ||||||
یک لحظه ز بند عقل آزاد کنی |
۴۱۶
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی | ||||||
معذوری اگر در طلبش میکوشی | ||||||
باقی همه رایگان نیرزد هشدار | ||||||
تا عمر گرانمایه بدان نفروشی |
۴۱۷
آنها که ز پیش رفتهاند ای ساقی | ||||||
در خاک غرور خفتهاند ای ساقی | ||||||
رو باده خور و حقیقت از من بشنو | ||||||
باد است هرآنچه گفتهاند ای ساقی |