این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۳۲۸
کس خلد و جحیم را ندیدست ای دل | ||||||
گوئی که از آن جهان رسیدست ای دل | ||||||
امّید و هراس ما بچیزی است کز آن | ||||||
جز نام و نشانی نه پدیدست ای دل |
۳۲۹
آنروز که نیست در سر آب تاکم | ||||||
زهری بود ار دهر دهد تریاکم | ||||||
زهر است غم جهان و تریاقش می | ||||||
تریاق خورم ز زهر نبود باکم |
۳۳۰
از باده شود تکبّر از سرها کم | ||||||
وز باده شود گشاده بند محکم | ||||||
ابلیس اگر ز باده خوردی جامی | ||||||
کردی دو هزار سجده پیش آدم |