این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۳۲۲
هین صبح دمید و دامنِ شب شد چاک | ||||||
برخیز و صبوح کن چرائی غمناک | ||||||
می نوش دلا که صبح بسیار دمد | ||||||
او روی بما کرده و ما روی خاک |
۳۲۳
خیّام زمانه از کسی دارد ننگ | ||||||
کو در غم ایّام نشیند دلتنگ | ||||||
می خور تو در آبگینه با نالهٔ چنگ | ||||||
زان پیش که آبگینه آید بر سنگ |
۳۲۴
از قعر حضیض خاک تا اوج زحل | ||||||
کردم همه مشکلات گردون را حل | ||||||
بیرون جستم ز قید هر مکر و حیل | ||||||
هر بند گشاده شد مگر بند اجل |