این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۲۷۴
ای دوست غم جهان بیهوده مخور | ||||||
بیهوده غم جهان فرسوده مخور | ||||||
چون بود گذشت و نیست نابود پدید | ||||||
خوش باش و غم بوده و نابوده مخور |
۲۷۵
این اهل قبول خاک گشتند و غبار | ||||||
هر ذرّه ز هر ذرّه گرفتند کنار | ||||||
آه این چه شرابیست که ناخورده درست | ||||||
بیخود شده و بیخبرند از همه کار |
۲۷۶
با ساده رخان بادهٔ ناب اولیتر | ||||||
واندر مستی دیده پرآب اولیتر | ||||||
چون عالم دون بکس وفائی نکند | ||||||
از باده در او مست و خراب اولیتر |