این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
ایّام زمانه از کسی دارد ننگ | که در غم ایام نشیند دلتنگ | |||||
می خور تو در آبگینه و ناله چنگ | زان پیش که آبگینه آید بر سنگ |
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت | کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت | |||||
هر کس سخنی از سر سودا گفتند | زان روی که هست کس نمیداند گفت |
ای پیر خردمند پگهتر برخیز | وان کودک خاک بیز را بنگر تیز | |||||
پندش ده و گو که نرم نرمک می بیز | مغز سر کیقباد و چشم پرویز |
دوری که در او آمدن و رفتنِ ماست | او را نه نهایت نه بدایت پیداست | |||||
کس می نزند دمی در این معنی راست | کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست |
۴۷