اوست در رباعیات او آنچه بصورت ظاهر خیالات شاعری مینماید در واقع تنبّه و تذکّر بنکات و دقایق است سبزه میپسندد فوراً متنبّه میشود که این سبزه از خاک رسته و آنچه امروز خاک است دیروز تن و اندام مردمان بوده است بکاخ ویران مینگرد بیاد میآورد که در این کاخ پادشاهان میزیستند و امروز قرارگاه وحش و طیر است، آسمان و ستارگان میبیند و بفکر فرو میرود که سرگردانی این اجرام برای چیست و مدبّر آنها کیست دیگر از خصایص خیّام ذوق لطیف و حسّ شدید اوست با اینکه قصد شاعری ندارد از دیدن مناظر زیبای طبیعی و گل و سبزه و کیفیّت شام و بامداد و مهتاب و ابر و باران و مانند آنها بی اختیار طبعش باهتراز میآید و در ضمن تفکّراتی که دارد بدو کلمه بآنها اشاره میکند چنانکه عالمی از صفا و طراوت در نظر جلوهگر میسازد و مخصوصاً چیزی که در کلام خیّام جلب توجّه میکند تأثری است که از مرگ جوانان خوش اندام و بقول او نگاران خورشید رُخان زهره جبینان در مییابد چنانکه گوئی عزیزی یا عزیزانی از زن و فرزند یا محبوبان و یاران داشته که از رفتن خود داغ بر دل او گذاشتهاند