این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۳۷۴
خیام
۳۸۵ – ۵۴ کم – ۲۰۵ رز
ایزد چو نخواست آنچه من خواستهام؛ | کی گردد راست آنچه من خواستهام؟ | |||||
گر هست صواب آنچه او[۱] خواسته است؛ | پس جمله خطاست آنچه من خواستهام. |
۳۸۶ – ۳۴ حج – ۶۷ کم – ۲۰۶ رز
ای مفتی شهر، از تو[۲] پرکارتریم. | با این همه مستی ز تو هشیارتریم. | |||||
تو خون کسان ریزی[۳] و ما خون رزان؛[۴] | انصاف بده کدام خونخوارتریم؟!. |
۳۸۷ – ۱۴۹ حج – ۲۰۷ رز – ۱۰۸ بو
این چرخ فلک که ما درو حیرانیم، | فانوس خیال ازو مثالی دانیم. | |||||
خورشید چراغدان[۵] و عالم فانوس، | ما چون صوریم کاندرو گردانیم. |
۳۸۸ – ۹۰ کم – ۲۰۸ رز
با بخشش[۶] تو من از گنه نندیشم، | با توشهٔ تو ز رنج ره نندیشم، | |||||
گر رحم[۷] توام سپید رو انگیزد؛ | من هیچ[۸] ز نامهٔ سیه نندیشم. |
۳۸۹ – ۳۲۱ حج – ۱۵۱ کم – ۲۰۹ رز – ۱۰۹ بو
با نفس همیشه در نبردم؛ چکنم؟ | وز[۹] کردهٔ خویشتن بدردم؛ چکنم؟ | |||||
گیرم که ز من در گذرانی بکرم؛ | زین شرم که دیدی که چه کردم چکنم؟!. |
۳۹۰ – ۷۶ کم
پاک از عدم آمدیم و ناپاک شدیم، | شادان بدر آمدیم و غمناک شدیم، | |||||
بودیم ز آب دیده در آتش دل، | دادیم بباد عمر و در خاک شدیم. |
۳۹۱ – ۱۱۰ بو
برخیزم و عزم بادهٔ ناب کنم، | رنک رخ خود برنک عنّاب کنم، | |||||
این عقل فضول پیشه را مشتی می | بر روی زنم؛ چنانکه در خواب کنم. |