این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۳۵۰
خیام
۲۱۸ – ۱۰۸ رز
حال گل و مل باده پرستان دانند؛ | نه تنگدلان و تنگدستان دانند. | |||||
از بیخبری بیخبران معذورند؛ | ذوقیست درین شیوه که مستان دانند. |
۲۱۹ – ۹ مج
حیّی که بقدرت سر و رو میسازد، | همواره همو کار عدو میسازد. | |||||
گویند «قرابه گر مسلمان نبود» | او را تو چه گوئی که کدو میسازد؟ |
۲۲۰ – ۲۹۳ حج – ۱۰۹ رز
خرّم؛ دل آن کسی که معروف نشد، | در کنج خراب این جهان کوف نشد[۱]، | |||||
سیمرغوش از سر دو عالم برخاست، | در فوطه و در اطلس و در صوف نشد[۲]. |
۲۲۱ – ۹۷ حج – ۶۶ کم – ۱۱۰ رز
خورشید کمند صبح بر بام افکند، | کیخسرو روزمهره[۳] در جام افکند، | |||||
می خور که مؤذّن صبوحی خیزان[۴] | آوازهٔ اشربوا در ایّام افکند. |
۲۲۲ – ۱۴۵ حج
خوش باش؛ که عالم گذران خواهد بود، | روح از پی تن نعرهزنان خواهد بود. | |||||
این کاسهٔ سرها که تو بینی، فردا | زیر لگد کوزهگران خواهد بود. |
۲۲۳ – ۱۴۴ حج – ۱۴۸ کم – ۱۱۱ رز
خوش باش؛ که غصّه بر کران[۵] خواهد بود، | بر چرخ قران اختران خواهد بود، | |||||
خشتی که ز قالب تو خواهند[۶] زدن، | بنیاد[۷] سرای دیگران خواهد بود. |
۲۲۴ – ۱۸۳ کم – ۱۱۲ رز
خوش باش؛ که ماه عید نو خواهد شد | و اسباب طرب همه نکو خواهد شد. | |||||
مه لاغر و زرد و خم شدست از سستی؛[۸] | ناچار ازین رنج[۹] فرو خواهد شد. |