خیلی قدیمیتر از آنها بوده است.
و اما خطّ نستعلیق، گرچه قبلةالکتاب سلطانعلی مشهدی از اساتید درجهٔ اوّل این خط که در سدهٔ دهم هجری قمری میزیسته، در منظومهٔ خود موسوم به (سراطالّسطور) گفته است:
«نسخ تعلیق گر خفّی و جلی است؛ | واضع الأصل خواجه میرعلی است» |
و میرعلی تبریزی معروف بواضع معاصر با شیخ کمالالدین مسعود خجندی بوده و در سدهٔ هشتم هجری زیسته؛ چنانکه خود سلطانعلی مشهدی در همان سراطالّسطور میگوید:
«بد معاصر بمجمعالافضال؛ | شیخ شیرین مقال شیخ کمال، | |||||
آنکه شعرش چو میوههای خجند | هست شیرینتر از نبات و ز قند» |
ولی حقیقت امر اینست که خطّ نستعلیق، چنانکه از اسمش پیداست، از دو خطّ نسخ و تعلیق بتدریج و بر اثر تجارب و تمرینهای سایر اساتید فنّ مدتها قبل از مداخلهٔ میرعلی واضع بوجود آمده و در حال تکامل بوده و بالاخره، میر مشارالیه مفردات آنرا وضع کرده[۱] و بدین سبب هم بعنوان (واضع) معروف گردیده است؛ منتها آنکه قبل از میرعلی دارای قواعدی که او تعیین کرده نبوده و آنرا هر کس بشیوهای مطابق سلیقهٔ خود و باصطلاح خطّاطان بسبک (من در آورده) خویش و مانند اشخاصی که بدون تعلیم و ارشاد استاد مشق و ممارست کرده و خطّ خود را پخته و جاافتاده میسازند، مینوشته است. و اینکه خود دکتر رزن در مقدمهٔ مجموعهٔ برلن میگوید: «شیوهٔ خط پخته و یکسان بودن آن حکماً جدید نیست و بنظر میرسد که کتاب بر دورهٔ خوشنویسی نستعلیق مقدم باشد» کاملاً صحیح بوده و از عکس چهار صفحهای که در آخر مجموعهٔ برلن چاپ شده پیداست که شیوهٔ خط آن نسخه مقدم
- ↑ مفردات، در اصطلاح خطاطان الفاظی را گویند که از ترکیب هر حرفی با دیگری بوجود میآید؛ مانند (با، بب، بج، بد، بر– تا آخر) و معمولا باید هر مبتدی با مشق و فراگرفتن آنها شروع بآموختن هنر خطاطی بنماید.