بسیاری از مترجمان دیگر رباعیات خیام نیز نمیدانستهاند و بدین سبب، اصلاً، متوجّه معنی مصرع دوّم نشدهاند – ششم – خیام در این رباعی، اساساً، سرکاری با اختران نداشته تا بخواهد آنها را بوسیلهٔ صبح یا خورشید هزیمت دهد – هفتم – همه این مطالب تازه در اطراف بیت اوّل خیام دور میزند و از موضوع اصلی آن که معمولاً در آخر هر رباعی پرورانده میشود حرفی بمیان نیامده است – هشتم – مقصود خیام از ساختن این رباعی فقط بیان آمدن روز و رفتن شب نبوده بلکه منظور اصلی او تعرّض بر مخالفان متعصب و ریاکار خویش بوسیله تجویز خوردن می بر طبق دستور «اشربوا» بوده که هرگز توجّه و اشارهای بآن نشده است.
برای آنکه طول کلام موجب ملال نگردد، دامن سخن را کوتاه میگیریم و بهمین منظورهم از استعمال اصطلاحات فنّی که مورد مقتضی استفاده از آنها بود صرف نظر کردیم و از ذکر صنایع و محاسنی هم که در موقع ترجمه از میان رفته چشم میپوشیم؛ چه آنکه میدانیم که ترجمه صحیح کار مشکلی است؛ زیرا هرچند مترجم مبدع نیست و معانی موجود در اثر اصلی را بزبان دیگری نقل میکند؛ ولی در عین حال باید نخست بزبان اصلی تا اندازهای آشنا باشد که بتواند منظور موجد و مبدع اثر اصلی را با تمام رموز و دقایق آن دریابد و در ثانی در زبان خود هم دارای آن قدرت و تسلّطی باشد که بتواند آنچه را از اثر اصلی دریافته بزبان خویش انتقال دهد و این هر دو کار در ترجمه اشعار بمراتب دشوارتر میگردد.
معترضه
زبان هر قومی، موضوعی است عمومی و مشترک در میان افراد آن قوم و از عواطف و احساسات آنچه را میتواند بفهماند که عادی و عمومی بوده و برای همهٔ افراد یکسان است و از بیان هر چه شخصی و اختصاصی هر فرد بخصوصه میباشد، عاجز بوده و قادر بفهمانیدن آن بدیگران نیست؛ مثلاً، وقتی که گفته میشود «سعادت هر کس بسته باخلاق اوست» هریک از گویندگان و شنوندگان این جمله در معنی آن نوعی از تصوّرات و انفعالات را در نظر گرفته و بخاطر میآورند که فقط بطور کلّی با هم ارتباطی