شهرتش گسترش یافته و دایرهٔ بحث و انتقاد از وی وسعت پیدا کرده؛ دامنهٔ این اختلافات هم درازتر و فراختر گردیده است.
و از آنجا که فروغ نبوغ، هرچه درخشانتر باشد؛ دیدههای ضعیف را خیرهتر و دلهای نحیف را تیرهتر میسازد؛ از این رو هم، در مقابل هواخواهان بیشماری که داشته بدسگالان بسیاری نیز گردن افراشته و از این گروه، کسانی، چه از روی غرض و عمداً و چه از راه اشتباه و من غیر عمد، زبان افترا باز و نکوهش وی را آغاز کرده؛ هر نسبتی را که توانستهاند بدو داده و او را رند، لاابالی، صوفی، تناسخی، ملامی، تعلیمی، منکر، ملحد، زندیق، مـادی، طبیعی، دهری، جبری، گبری و حتی بت پرست[۱] و بالاخره، هرچه خواستهاند خواندهاند.
گرچه دوستداران دور دست خیام، بدفاع از وی برخاسته و برخی از آنان هم، بر وفق عقیده و مطابق سلیقهٔ خود، مدافعات مشروح و مفصلی از او نمودهاند؛ ولی برای این اقدام، دانشمندان هموطنش اولی و احق بودند؛ چه آنکه زبانش را دقیقتر میدانستهاند و مرامش را عمیقتر میفهمیدهاند و از این جهة، بیانشان گرمتر می گرفت و دفاعشان مؤثرتر میافتاد.
جای بسی تأسف است که در دور جدید هم با آنکه وسائل فراوانتر گشت و شرائط فراهمتر گردید، آنانکه برای این کار اهلتر بودند و آنرا سهلتر انجام میدادند، دستی به آن نزدند و هر گاه سخنی ازوی راندند؛ باظهار نظریات خود اکتفا کردند و التفاتی بگفتههای دیگران ننمودند و اگر توجه و اشارهای هم کردند؛ بسیار مجمل و مختصر بود؛ روش تتبع وسیعتری در پیش نگرفتند و در راه تحقیق عمیقتری پیش نرفتند؛ تا مدارک موجود را از مآخذ متفرق گرد آرند و در دفتری منظم، مرتب دارند که هم مرجع جامع و مستندی برای طالبان معرفت خیام فراهم آرند و مُتَتَبعان احوال و اقوال او را از زحمت و ضرر بذل جهد و صرف وجه و اتلاف وقت برای مراجعه بکتابخانههای مختلف و مواجهه