برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۱۲۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
— ۷۱ —

  نقش دیوار خانهٔ تو هنوز گر همین صورتی و القابفی  
  ای مرید هوای نفس حریص تشنه بر زهر همچو جُلابی  
  قیمت خویشتن خسیس مکن که تو در اصل جوهری[۱] نابی  
  دست و پائی بزن بچاره و جهد که عجب در میان غرقابی  
  عهدهای شکسته را چه طریق چاره هم توبتست و شعابی[۲]  
  بدر بی‌نیاز نتوان رفت جز بمستغفریّ و اَوّابی  
  تو دَرِ خلق میزنی شب و روز لاجرم بی‌نصیب ازین بابی  
  کی دعای تو مستجاب کند که بیک روح در دو محرابی  
  یارب از جنس[۳] ما چه خیر آید تو کرم کن که رب اربابی  
  غیب دان و لطیف و بی‌چونی سترپوش و کریم و توابی  
  سعدیا راستی ز خلق مجوی چون تو در نفس خود نمی‌یابی  
  جای گریه‌ست بر مصیبت پیر تو چو کودک هنوز لعابی  
  با همه عیب خویشتن شب و روز در تکاپوی عیب اصحابی  
  گر همه علم عالمت باشد بی‌عمل مدعی و کذابی  
  پیش مردان آفتاب صفت باضافت چو کرم شب‌تابی  
  پیر بودی و ره ندانستی تو نه پیری که طفل کتابی  

در ستایش[۴]

  بخرمی و بخیر آمدی و آزادی[۵] که از صروف زمان در امان حق بادی  

  1. گوهری (در نسخه‌های متأخر)
  2. چاره عجزست و سوز و توابی.
  3. نفس.
  4. در نسخه پاریس (مورخ ۷۶۷) عنوان اینست: «فی تهنئة قدوم امیر محمد بیک»، و در بعضی نسخ عنوان چنین است: «فی مدح شمس‌الدین تازیکوی».
  5. آبادی.