و میگفتند اگر شما آزادیخواه و ملی هستید چرا با ما درمیافتید؟ چرا بیشتر تشکیلاتتان را در شمال به وجود آوردهاید؟ میگفتیم ما در قسمتهای دیگر هم تشکیلات داریم. اگر تشکیلات ما در شمال فعالیتش در میان مردم مؤثرتر است به علت این است که شما در آنجا مداخله بیشتر دارید و این واکنش مردم آنجا در برابر شما است. به این ترتیب، ما این حزب میهن را پایهریزی کردیم و شعباتی برای آن به وجود آوردیم و در پیرامون دکتر مصدق بودیم. بنده یک وقت به مناسبتی از ایشان دعوت کردم که به حزب ما بیایند و سرکشی بکنند و دعوتی هم از مردم کردیم که در میتینگ شرکت کنند. در آن روز، جمع کثیری به حیاط حزب ما آمدند که آن حیاط و خیابان مجاور مملو شد از جمعیت. در آنجا سخنرانیهای بسیار مؤثری در تجلیل و پشتیبانی از مصدق کردیم. در این وقت حزب دیگری هم به نام حزب ایران بوجود آمده بود که افراد مؤثر آن در آنوقت مهندس فریور، مهندس زیرکزاده، مهندس حسیبی، مهندس حقشناس، اللهیار صالح، ارسلان خلعتبری و دکتر شمسالدین جزایری بودند و افراد زیادی از مهندسین که دوست و معتقد به شخصیت آقای مهندس فریور بودند. در عمل ما میدیدیم که مرام ما و روش مبارزهی ما با حزب ایران یکی است، یعنی آنها هم عیناً همان موضعگیریهای ما و همان ایدهآلهای ما را دارند. حزب میهن در آن زمان در وضع مالی بسیار ناگواری بود.
بنابراین، با مذاکراتی که با حزب ایران شد، حزب میهن و ایران با هم یک سازمان تشکیل دادند و ما دستور دادیم که تمام شعب ما در ولایات به حزب ایران بپیوندند و جمعی از افراد حزب میهن وارد کمیته و شورای حزب ایران شدند که از آن جمله بنده در کمیته حزب ایران از همانوقت وارد شدم.
س- این چه سالی است آقای دکتر؟
ج- این سالی است که قوامالسلطنه میخواهد بیاید.
س- سال ۱۹۴۶ باید باشد؟
ج- بلی سال ۱۳۲۴ یا ۱۳۲۵ باید باشد. در همین دوران که آمریکا هم نیروهایش را وارد ایران کرده بود و علاقهی تازهای به وضع ایران نشان میداد. سیاستمدارهای ایران هم