این تحریکات امام جمعه تهران از خویشاوندان نزدیک خود مصدق بود. امام جمعه را به عنوان ریاست مجلس انتخاب کرده بودند و بعد هم مصدق با شاه بر سر وزارت جنگ و اختیارات اختلاف پیدا کرده و منتهی به استعفای او و آمدن قوامالسلطنه و آن هیاهو و جار و جنجال و قیام عمومی ۳۰ تیر و بالاخره تسلیم شدن دربار و وحشت شاه و برگشت مصدق به حکومت شده بود.
س- شما از تماس نمایندگان مجلس، نمایندگان فراکسیون نهضت ملی با شاه در رابطه با ۳۰ تیر اطلاعی دارید؟ مذاکرات آنها چه بود؟
ج- بله. بنده خبر دارم که چند نفر از آنها، گویا مهندس حسیبی هم با آنها بوده، با شاه صحبت کردند و شاه به کلی خودش را باخته بود.
س- این صحبت از مجلس شد یا آقایان تشریف برده بودند به دربار؟
ج- خیر در مجلس نبوده. همینقدر میدانم که آنها رفته و شاه را دیده بودند. بنده که وارد مجلس شدم دیدم قیام ۳۰ تیر کار خود را کرده و اکثریت مجلس به نفع مصدق تشکیل شده و دولت او و نمایندگان جبههی ملی نیروی عظیمی در داخل مملکت پیدا کرده و فراکسیون بزرگ نهضت ملی به وجود آمده و دکتر مصدق هم اختیارات تام گرفته و مجلس در حال انقلاب است. در همان روزها دو قانون از تصویب گذشت. یکی قانون عفو خلیل طهماسبی که به نظر بنده به صورت صحیحی نگذشت و به صورت عفو شخصی بود و اگر به صورت عفو عمومی تصویب شده بود، بیشتر منطبق با اختیارات مجلس بود و شاید بعداً هم دولت شاه به آسانی نمیتوانست آن را لغو کند. قانون دیگر هم قانون مصادره اموال قومالسلطنه بود که آن هم تندروی نامناسبی بود و باطناً مصدق هم به آن نظر خوبی نداشت. هیاهوی بزرگ و عظیم در این دو مورد بقایی و مخصوصاً قناتآبادی میکردند. بنده به زودی متوجه شدم که در داخل مجلس گروهی مشغول بند و بست علیه مصدق هستند و در داخل فراکسیون خود ما، فراکسیون نهضت ملی هم وحدت و یکپارچگی وجود ندارد.