و بوسیلۀ او نزاع و کوشش برای نجات صورت میگیرد. اما نجات میسر نیست مگر با عنایت الهی.
از اینجاست که در همه کتب گنوستیک ظهور یک نفر رهاننده وعده داده شده است. و همین اعتقاد بود که گنوستیکها را پیرو دین مسیح کرد، زیرا که منجی موعود را عیسی مسیح دانستهاند.
بعضی از فرق گنوستیک بر آنند، که عیسی خلاصکننده صوفیا از قید ماده است. مقصود از صوفیا عقل آسمانی است، که در ماده افتاده است. فرقه والانتینی معتقد بودند که میان خدای منجی موسوم به سوتر[۱] و صوفیا ازدواج و عروسی واقع شده است و به یاد این واقعه جشن مذهبی، که عبارت از عید حجله عروسان بود، میگرفتند. اساطیر و قصصی، که راجع بتکوین جهان ساخته شده، همه برای تعبیر و تأویل مراسم عبادتی بوده است. اجراءکنندگان این مراسم در طی انجام وظایف خود جدال عظیمی را، که همه آفرینش برای نجات خود در پیش دارند، برأی العین مشاهده میکردهاند، که چگونه بهوسیله معرفت رهایی میسر تواند شد و زنجیرهای ماده تواند گسیخت. عرفان علم حقیقی است نه علم فکری، دانشی است، که از راه قلب و بطریق کشف و شهود تحصیل میشود و طریق آن توجه بباطن و مشاهده امور معنوی با چشم دل است، که انسان را صاحب معرفت عالی میکند و در نشأت جدیدی متولد میسازد. بنا بر قول شدر معرفت[۲] دانش حقیقی است، که بسبب حق بودنش انسان را نجات میبخشد.
اکثر گنوستیکها، که از طریقه آنها کموبیش آگاهی داریم، از مردم ولایات شرقی ممالک روم بودهاند. یکی از فرقههای گنوستیک بینالنهرین و بابل