را به جانب او دراز کرد و «این طرزی است که مشرکین هنگام پذیرایی و احترام معمول میدارند». آنگاه خندان به او گفت: «شاد باش من نیز عیسوی هستم...» ۱. از روی این روایت معلوم میشود، که در میان اشراف «ظرافت و نزاکتی» شبیه رسوم قرن هیجدهم اروپا متداول بوده است.
اما در ستبذ گابریل، که یعقوبیمذهب بود، برای پامال کردن این نسطوری متعصب تدبیری نمود، و او را متهم بانکار دین زردشتی کرد، و چندان کوشید، که شاه او را محکوم و مصلوب فرمود.
نسطوریان هم در میان خود اختلاف نظر بسیار داشتند. با بهائی کبیر ۲، که از روحانیون بزرگی جبل ایزلا ۳در شمال نصیبین بود و در مذهب نسطوری قدمی راسخ و تعصبی سرشار داشت، با بهائی صغیر را تکفیر کرد. این با بهائی نیز از کشیشان محترم عیسوی بشمار میرفت. در کتاب گمنام گویدی ۴این عبارت در حق آنان آمده است: «ما سخن کوتاه میکنیم، زیرا که اعمال آنان درخشانتر از خورشید بود، و بسی از مؤلفات آنان گواهی میدهد، که دارای ایمان پاک بودهاند.»
پس از وفات گابریل، یزدین، واستریوشانسالار؛ که چند بار نام او را بردهایم، از عیسویانی بود، که بعد از شیرین، در حضور پادشاه مقربتر از همه محسوب میشد. وی مذهب نسطوری داشت، و سعی بلیغ میکرد، که فرقه خود را یاری کند و اجازه بگیرد، که نسطوریان جاثلیقی انتخاب نمایند، اما کوشش او در حضور پادشاه به جایی نرسید و ظاهرا علت آن مخالفت محبوبه
۱-هوفمان، ص ۱۰۰-۹۴.
2- Lzla
3- Babhai
4- Guidi