روان مجذوب مؤمن میباشد، سپس جمع روانهای مجذوب را گویند، یعنی جمعیتی که دارای یک آیین نیایش مشترک است، یا بهعبارتدیگر امت زردشتی، و منشأ مفهوم کلی کلمه دین در متون ایرانی وسطی نیز از همینجاست.
در گاثاها جهان نیک و جهان بد در برابر هم قرار دارند و همچنانکه هر چه از جهان نیک است در مفهوم کلیاش و با صفت اشون[۱] مشخص و متمایز میشود، عالم شر نیز با اصطلاح مؤنث دروج (دروغ) بیان میشود، که معنای آن «ویران کردن نظم نیک با حیله و تزویر و نادرستی» میباشد. دروغ گاهی بصورت عفریتهای تجسم مییابد و صفت آن درغونت[۲] میباشد. از جمله قوای شرائشم[۳] (خشم) فعالترین آنهاست، ولی این دیو، که مردمان و جانوران را آزرده و میکشد، در گاثاها مانند قسمت جدید اوستا دشمن بخصوص سروش نیست. معذلک حالت موازات قاطع و دقیق بین دو عالم خیر و شر، که از مشخصات متون اوستای جدید است، در کاثاها نیز اندک اندک ظاهر میشود. مثلا چنانکه دروج در برابرش قرار دارد. اکمنه (آکمنش، اندیشه بد) مقابل و هومنه قرار گرفته است و اکمینیو یا ائرمینیه (خرد شریر، اهریمن) دشمن سپنتمئینیو (خرد توانا) میباشد. در اثر کوشش این دو گوهر یا دو خرد اصلی، که برادران توأمند، مخاصمه و رقابت در جهان آغاز شده است.
دین زردشت یکتاپرستی ناقص است: در این دین ایزدان بسیار وجود دارند ولی میتوان گفت، که همه آنها تجلیات ذات مزداه و در عین حال مجریان اراده اویند، که یگانه «خواست خدایی» است. ثنویت و دوگانگی این دین یک امر ظاهری بیش نیست، چه نبرد بین دو گوهر نیک و بد (دو اصل جهانی) به پیروزی گوهر نیک پایان خواهد یافت. در این نبرد عظیم انسان نیز تکلیفی خاص دارد، زیرا که با ایمان پاک و کوشش در راه پیشرفت حقایق مذهبی و اخلاق و بالاخره سعی در خدمت بقوای