۳
طرح یک بیماری
غربزدگی میگویم همچون وبازدگی. و اگر به مذاق خوش آیند نیست بگوییم همچون گرمازدگی یا سرمازدگی؛ امّا نه. دستکم چیزی است در حدود سنزدگی. دیدهاید که گندم را چهطور میپوساند؟ از درون. پوستهی سالم برجاست؛ امّا فقط پوست است، عین همان پوستی که از پروانهای بر درختی مانده.
به هر صورت سخن از یک بیماری است. عارضهای از بیرون آمده و در محیطی آماده برای بیماری رشد کرده. مشخّصات این درد را بجوییم و علّت یا علّتهایش را. و اگر دست داد، راه علاجش را.
این غربزدگی دو سر دارد. یکی غرب و دیگر ما که غربزدهایم. ما یعنی گوشهای از شرق. به جای این دو سر، بگذاریم دو قطب. یا دو نهایت. چون سخن، دست کم از دو انتهای یک مُدرّج است، اگر نه از دو سر عالم. به جای غرب، بگذاریم در حدودی تمام اروپا و روسیهی شوروی و تمام آمریکای شمالی؛ یا بگذاریم ممالک مترقّی، یا ممالک رشد کرده، یا ممالک صنعتی، یا