صحنهٔ هفتم
قصر امپراطور
امپراطور و فاستوس و یکی از درباریان وارد میشوند
امپراطور - آقای دکتر فاستوس. گزارشهای عجیبی از هنر تو در فنون سحر بمن رسیده است. میگویند کاری که تو میتوانی بکنی هیچ ساحری در دنیا توانائی آن را ندارد. میگویند یکی از ارواح با تو آشناست که هر چه بخواهی برایت انجام میدهد. بنابراین خواهش من این است که شمهای از هنر خودت را بما نشان بدهی تا چشم آنچه را گوش شنیده ببیند و تصدیق کند. من در اینجا بشرف تاج امپراطوری خودم سوگند یاد میکنم که هر کار بکنی از خطر مجازات ایمن خواهی بود.
یکنفر درباری - راستی خیلی هم بساحران شباهت دارد.
فاستوس - قربان، هرچند باید اعتراف کنم که در آنچه بعرض رسیده بسیار مبالغه کردهاند و کارهای من قابل توجه اعلیحضرت امپراطور نیست معذلک از نظر خدمتگزاری و عشقی که به اعلیحضرت دارم حاضرم هر چه امر فرمایند اطاعت کنم.