پرش به محتوا

برگه:CharandVaParand.pdf/۱۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
'

منحصر بطبیعت، کار، و سرمایه قرار داده‌ای و در معنای این سه چیز هم دراز دراز مطالب نوشته‌ای.
ازین حرف تو همچو درمی‌آید که اگر انسان ازین سه‌چیز منفعت نبرد، باید دیگر از گرسنگی بمیرد. هی هی ! بارک‌الله بعقل و معرفت تو، بارک‌الله بفهم و کمال تو، حالا یک کمی نگاه کن بعلم اکونومی پادشاه ایران، و آن وقت پیش خودت اقلا خجالت بکش ! و بعد ازین خودت را اول عالم علم اکونومی حساب نکن.
مرد عزیز تو خودت میدانی که پادشاه ما کار نمیکند برای اینکه او شاهنشاه است. یعنی در دنیا و عالم هرجا شاه هست او بر همه‌شان شاه است.
پس بهمچو آدمی کار کردن نمیبرازد. آمدیم سر طبیعت آنرا هم البته شنیده‌ای که شاهنشاه ایران از آن وقت که بشبی‌یک حب تریاک عادت کرده طبیعتش آنقدرها عمل نمی‌کند. و اماآنکه سرمایه است ، آنرا هم لابد در روزنامه‌های پارسال خوانده‌ای که در ماه ذیقعدهٔ گذشته آنقدر از سرمایه ناک بود که داروندار عیالش را برد گذاشت بانک روسی گرو که چهار روز چرچر بچهای میدان توپخانه را راه انداخت.
پس حالا بعقیدهٔ تو باید شاه دستش را بگذارد روی دستش و بربر تماشا کند بامیربهادر و امیربهادر هم بقول ترکها مال‌مال نگاه کند بروی شاه.

نه عزیزم ادام اسمیت ! تو اشتباه کرده‌ای. علم تو هنوز ناقص است تو هنوز نمیدانی که غیر از طبیعت و کار و سرمایه ثروت بچیزهای دیگر هم تولید می‌شود.

۱۳۴