۶ نوامبر = ۱۵ ربیعالثانی
باکو نیز از وبا صدمۀ کلی دیده و نایب قنسول فرانسه همبر[۱] که اصلا از مردم مس[۲] و مردی وظیفهشناس و بیتکلیف و حقگزار بود و همۀ مردم از جانفشانیهای او در ایام دوام مرض به نیکی یاد میکنند یکی از کسانی است که در روزهای آخر وبا در اینجا جان سپرده.
شهر جدید باکو را در خارج از محوطۀ شهر قدیم ایرانی مخصوصا در امتداد پیادهگاههای ساحلی بنا کردهاند ولی فقط قسمت ایرانی شهر که نام آن بالاحصار است مخصوصا قصر قدیم خوانین باکو و بازارهای آن دیدنی است و مسافری که در عبور از دریای خزر در باکو توقفی میکند میتواند ذوق خود را در این بازارها به تماشای اشیاء قابل توجه آسیا مخصوصا ترکمنستان مشغول دارد.
قصر خوانین باکو به شهر کهنه مشرف است و تمام آن را از سنگتراش ساخته و در آنکه به مهارت تمام منقوش است و از آن گل و بوته بیرون آوردهاند مثل در مسجد آن از کارهای بسیار زیبای ایرانی است.
باکو که به ایران تعلق داشت یکی از قدیمترین معابد زردشتی و پیش آتشپرستان شهری مقدس بوده است. چون خاک آن به آسانی قابل اشتعال است پیروان آیین مزدیسنی به خوبی میتوانستند مراسم عادات خود را در آنجا به جا آرند و به همین علت بایستی عدد آتشگاههای آن زیاده بوده باشد. هنوز هم نزدیک سوراخانه در شمال شرقی باکو پرستشگاهی جهت آتش هست.
آتشگاه سوراخانه را که تا این اواخر موبدی اداره میکرد خوب نگاه داشتهاند. محراب آن در وسط حیاط مربع شکلی است و دورادور آن یعنی در داخل دیوارهای دندانهدار حصار حجراتی ساخته شده است.
محراب بنایی است چهارگوش و هر دیوار آن مدخلی بیضوی شکل دارد و از آن مداخل میتوان به طرف طشتی که در داخل محراب قرار داده شده و آتش جاویدان در آن میسوخته راه یافت. از هر یک از چهار گوشۀ بنا ستونی مجوف مثل چهار بخاری بلند است که از آن راه به وسیلۀ لولههایی که در بنا گذاشتهاند بخارات خارج میگردیده.