حال آرامش اعصاب، آن تحریک شهوات حریف، این تنظیم نغمات ظریف؛ ملا گوید:
برجستن و پا کوفتن و چرخ زدن | بازی باشد، سماع چیز دگر است |
بواسطهٔ رغبت عامه بقسمت ضربی که با طاس و طشت هم ممکن است، موسیقی جبنهٔ ملعبه بخود گرفتهاست. دربارهٔ ابراهیم پسر مهدی عباسی گفتند نحن بامام فعال أحوج منا به. امام قوال وابوطالب لغوی رسالهٔ خود را کتاب العود والملاهی نام نهاد (دورهٔ صفویه)
بوعلی که در هر مورد هذالمراء ابن العلم میگفت، در موسیقی گفت هذالعلم ابن المراء.
گویند فارابی که از متقدمین اساتید است در مجلس سیفالدوله حمدان حضار را خواب کرد بحث ما از آن ساز و نواست که خفته را بیدار کند و از این رو است که فرمودند: زینت بدهید قرآن را بآوازهای خوب خودتان.
اگر در شرع قولی به حرمت موسیقی است نظر بقسمت ضربی است. آنهم در موقع خودرو است، چنانکه در عروسی زهرا (ع) پیغمبر زنان را فرمود که دف بزنند.
هر کار بیموقع و بیرون از اندازه ممنوعست حتی عبادت. طه ما انزلنا القرآن لتشقی. وقتی گفتهام:
چون بیازرد خاطر از بحث | گردش باغ راحت جان است | |||||
گاهگاهی برای رفع کسل | یکدو نغمه همیت درمان است | |||||
قدر شربت نگاه باید داشت | کانهم از پندهای لقمان است | |||||
از ملاهی هلا کناره بجوی | که بلا شبهه بیم خسران است | |||||
طبع شیطانیت کند عادت | ترک عادت نه کار آسان است |
آنچه شخص را از وظایف زندگی باز دارد البته لغو است و لوبه آواز خوب مستمر قرآن بخواند و از وظایف باز بماند.
در قرآن ان انکر الاصوات لصوت الحمیر آمده است و در روایت ترغیب بصوت حسن شدهاست روی خلقت در زیبائی است و زیبائی تناسب
جلوهٔ زیبائی استی این اساس | وندر این جلوه توئی زیباشناس |
زیبائی در نغمات موسیقی است، در الوان نقاشی، در هیاکل حجاری، در کلام شاعری، الشعراء یتبعهم الغاوون، آیهٔ قران است واصدق کلمة قالها الشاعر کلمة لبید قول پیغمبر صلی الله علیه و آله، پس فرق است بین شعراء و اشعار ایشان. آنکه به کلمات رنگین و عبارت نمکین و مناهی و ملاهی اغوای خلق کند گمراه است و آنکه به مواعظ تهذیب خلق سزاوار صلهٔ رسول است که ردای خود را به لبید دادند چون برخواند:
الا کل شیئ ما خلاالله باطل | و کلی نعیم لامحالة زائل |
همچنین فرق است بین رنگ شیطان[۱] و آواز مسیح که آن تهییج شهوت است و این مقوی روح. در شرع مطلقاً لهوولعب مذموم است و لغو ممنوع وعن اللغو ممرضون و باز باشد که لغو هم در موقع مستحسن افتد. شنیدم ناصرالدین شاه وقتی در غضب رفته بود، در این اثنا کریم شیرهای مقلد معروف میرسد سمت ترخانی داشته و از رعایت ادب معاف بود بر شاه وارد میشود ترمومتری بدیوار میبیند، میپرسد این چیست، میفرمایند درجه است برای معلوم کردن گرما و سرما، میگوید برای این کار آلت مخصوص لازم نیست خایه در گرما آویزان میشود و در سرما جمع، شاه را خنده میگیرد و از غیظ فرود میآید، بقول شبستری:
جهان چون چشم و خدخال و ابرو است | که هر چیزی بجای خوش نیکواست |
تأثیر موسیقی در امراض دماغی ثابت است و باز استمرار نغمات کسالت و درد سر میآورد
- ↑ معروف است شیطان در خواب رنگی به آعلی اکبر آموخت که رنگ من است، جا داشت بگوید کدام رنگ است که بآن جناب منسوب نیست. اسحق موصلی را هم نوشتهاند، تارتینی هم قطعهای بنام شیطان دارد