تاریخچهنظر به آثار ادبی سرسلسهٔ ما رضاقلیخان هدایت است، اجدادش در چهارده کلاته از مضافات دامغان زیست داشتهاند و با قاجاریه مربوط بوده، جدش اسمعیل کمال که در زد و خورد زندیه با قاجاریه مقتول شده است خود را از اولاد کمال خجندی گمان میبرده که معاصر خواجه حافظ بوده است از اوست:
ما خانه خراب گشتگان را | در دل غم خانمان نگنجد | |||||
یا دوست گزین کمال یا خان | یکخانه دو میهمان نگنجد[۱] |
آقا هادی پسر اسمعیل کمال بزمان آقا محمد خان ریاست عملهٔ خلوت و صندوقداری جنسی داشته.[۲] پس از آقامحمدخان ملازم خدمت فتحعلیشاه بوده بخراسان میرود. در آنجا خبر تولد رضاقلی خان باو میرسد او را رضا نام میگذارد.
پس از سالی دو، به صاحبجمعی کل متوجهات دیوانی فارس مأمور میگردد (۱۲۱۵) بزمان فرمانفرمائی حسینعلیمیرزا در سنهٔ ۱۲۱۸ جهان را بدرود میگوید. رضاقلی خان با والده به بارفروش نزد خویشاوندان میآیند پس از سالی چند والدهاش بقصد زیارت مکه به فارس بر میگردد بعقد محمد مهدی خان شحنه در میآید[۳] عزیمت خود را دنبال گرفته به مکه میرود و فوت میکند. رضاقلی خان نزد محمدمهدی خان بسر برده مشغول تحصیل میشود تا زمان خردسالی در میگذرد نزد حسینعلی میرزا و حسنعلیمیرزا[۴] تقرب میابد. به کلام منظوم مایل بود بدواً چاکر و بعداً هدایت تخلص میکند که اکنون سجل اکثر خانواده است. بالجمله رضاقلی خان دختر محمد مهدیخان مسمات به مریم خانم را میگیرد. فتحعلی شاه در مسافرت بشیرازش بجا میآورد و بسزا مینوازد امیرالشعراش لقب میدهد. معهود بوده است بجای فتحعلی خان ملکالشعرا که درگذشته بود بطهران بیاید بیماری مانع میشود در سنهٔ ۱۲۵۶ که محمدشاه از نهضت خراسان بر میگردد
- ↑ در نسخه یا جهان است.
- ↑ آقامحمدخان صندوقچهای سر بمهر داشته که میبایست هر شب روی رختخواب خان بگذارند. شبی معاشقهٔ خان با صندوقچه بدرازا میکشد. هادیخان از گوشهٔ پرده نظری بدرون اطاق میاندازد معلوم میشود که صندوقچه محتوی جواهر پیاده است که آقامحمدخان روی لحاف ریخته و صورت خودش را بآن میساید. هراسان کنار میرود و چون آقا محمدخان آواز میدهد قدری تأمل میکند و سراسیمه باطاق میدود چنان وانمود میکند که خواب بوده است.
- ↑ رضاقلیخان هفت ساله بود، خودش را در حوض میافکند.
- ↑ حسنعلی میرزا کمالی داشته، خان مروی گاهی بملاقات او میرفته است، اصحاب حسینعلی