این برگ همسنجی شدهاست.
یه
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم | ۲۵۶ |
بمژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم | ۲۴۳ |
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم | ۲۵۸ |
بی توی ای سرو روان با گل و گلشن چکنم | ۲۳۷ |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم | ۲۲۶ |
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم | ۲۲۴ |
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم | ۲۳۱ |
چل سال بیش رفت که من لاف میزنم | ۲۳۵ |
حاشا که من بموسم گل ترک می کنم | ۲۴۱ |
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم | ۲۴۴ |
حجاب چهرهٔ جان میشود غبار تنم | ۲۳۵ |
خرّم آنروز کزین منزل ویران بروم | ۲۴۶ |
خیال روی تو چون بگذرد بگلشن چشم | ۲۳۳ |
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم | ۲۱۹ |
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم | ۲۵۴ |
خیز تا خرقهٔ صوفی بخرابات بریم | ۲۵۷ |
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم | ۲۳۰ |
در خرابات مغان نور خدا میبینم | ۲۴۵ |
دردم از یارست و درمان نیز هم | ۲۵۰ |
در نهانخانهٔ عشرت صنمی خوش دارم | ۲۲۲ |
دوستان وقت گل آن به که بعشرت کوشیم | ۲۵۹ |
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم | ۲۱۳ |
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم | ۲۴۰ |
دیدار شد میّسر و بوس و کنار هم | ۲۴۹ |
دیده دریا کنم و صبر بصحرا فکنم | ۲۳۹ |
دیشب بسیل اشک ره خواب میزدم | ۲۱۸ |
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم | ۲۴۲ |
ز دست کوته خود زیر بارم | ۲۲۰ |