پرستش آمُن وقتی که تِبِس پایتخت مصر شد خداوند آن شر یعنی آمُن دارای بزرگترین معابد گردیده و بیش از سایر خداوندان اعتبار حاصل نمود. کهنه آمن را وجودی میدانستند کامل و ابدی، قادر مطلق که خالق کلّ اشیاست و مخلوق نیست و او را پدر پدرها و مادر مادرها میخواندند و میگفتند سایر خداوندان را آمن آفریده یا آنکه آنها هم همان خداوند هستند با اسامی دیگر و غالباً اسمی مرکّب از چند نام به او میدادند مثلاً او را (آمُن راهارماخیس) میگفتند.
کهنه در مدح آمن سرودها میخواندند و قدرت او را میستودند. صورت وی را میکشیدند در حالتی که در کشتی نشسته در آسمان سیر میکند و پاروزنهای سفینه ارواح مردمان متدیّن میباشد. در طرف پاروی کشتی صورت خداوندی میساختند دارای یک نیزه و در سمت سکّان خداوند دیگر.
مضامین سرودها که کهنه برای آمن میخواندند ازین قبیل بوده (تو بیدار میشوی نیکوکار ای آمُن راهارماخیس ای خداوند واژه ناخوانا ای نیکوکار درخشنده شعلهدهنده آسمان عالی را سیر میکنی و دشمنانت مقهور میشوند. خداوندان و مردم فریادهای تحسین برمیآورند و جلو خورشید را نو بر زمین میزنند و دل ایشان شاد است زیرا که «را» دشمنان خود را سرنگون کرده. آسمان در شعف است و خداوندان و خلق جشن گرفته