صدو پنجاه هزار دلار نبوده. ثالثاً: مفاد تلگراف آقای علا وزیر مختار ما میرسانیده است که صدی یک و نیم از بابت کمیسیون قرض کمپانیها میدهند و در تلگرافات بعد هم توضیح داده شده است، که دلال و واسطهٔ استقراض، این میزان را از آنکسی که میخواهد این معامله را بنماید بعنوان حقالجعاله دریافت میدارد. و پانزده هزار دلار نیز بهمین عنوان از روی قرض مزبور کسر آورده و به مستر شوستر که واسطهٔ این استقراض بوده است پرداختهاند و راپورت آنهم مدتها است به مجلس آمده است...
(یکی از نمایندگان ظریف در آن موقع بپا خاسته چنین گفت: «کسی از دیگری پرسید که آیا کدام امامزاده بود که او را در سر کوه سک پارهپاره کرد؟
در جواب گفته شد: اولا امامزاده نبود و پیغمبرزاده بود، ثانیا سر کوه نبود و ته چاه بود، ثالثا صحبت سک نبود و گرک بود، رابعا او را پارهپاره نکرد و دروغ بود!...)
بالنتیجه معلوم شد اصل قضیه یک اشتباه و خیالی بیش نبوده است و فقط بسوء ظن بی اساسی تکیه شده بوده است. و همین قضیه زیادتر باعث تکدر و تاسف عموم نمایندگان گردید و در تحت همین تأثیر، قسمتی از تردیدها و مخالفتهای افراد برطرف شد و بر ثبات دولت افزود..
شور اول پیشنهاد امتیاز نفت نیز در شرف اختتام است و دیگر گمان نمیرود از طرف آقایان اقلیت با اصل آن اختلافی روی دهد ـ خاصه که رئیس دولت در ضمن نطق خود اظهار داشت که برای من فرق نمیکند که اینکار در کابینه من بگذرد یا در کابینهٔ دیگر ـ هر وقت بگذرد محاسن و مفاسد آن نصیب منست زیرا من شروع و اقدام در این کار کردهام و حق ابداع دارم و من هستم که اینکار را بجدیت تعقیب میکنم.»
لیکن نه آنها که با نفت شمال باین خیالات خام مخالفت ورزیدند و نه رئیس دولت که با این گشادهروئی از ابداع خود و جدیت خویش تمجید مینمود نمیدانستند که دست های قوی در کارند که بهمین بازیها امتیاز مذکور را از بین ببرند!
این بود قیافهٔ مجلس ما در آنروزهائی که میتوانستیم خیلی کارهای اساسی انجام دهیم، و در خارج مجلس نیز یکدستهٔ قوی از جراید چه متکی بحزب سوسیالیست و چه جراید بیمسلک شب و روز بدولت مثل یک لشکر مجهز حمله میکردند!