| | | | | | |
|
گر کنی یاری و گر آزار بر من بگذرد |
|
هر چه میخواهی بکن ای یار بر من بگذرد |
|
|
گفتی از من بگذرم زینسو بود بر تو ستم |
|
این ستم ای کاشکی هر بار بر من بگذرد |
|
|
هر سحر گاهی فرستم جان به استقبال او |
|
تا مگر بویی از آن گلزار بر من بگذرد |
|
|
من به گرمای قیامت خون خورم بر یاد دوست |
|
جوی شیران را نما کو تشنهی کوثر بود |
|
|
دیشبش گفتم فلانی! زیرلب گفتا که «مرگ»! |
|
طرفه مرگی بود این کز آب حیوان زاده شد |
|
|
چند تن در مسجد و دل گرد کوی شاهدان |
|
خرم آنکو آشکارا باده با یاری کشد |
|
|
چون تویی از نسل آدم گشت پیدا نیست عیب |
|
گر فرشته بوسه بربای منی آدم زند |
|
|
دل من چرا چو غنچه نشو دریده صد جا |
|
که صبا رسید و بویی زنگار من نیامد |
|