امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/دل به زلفت سپر دم رفتم

از ویکی‌نبشته
  دل به زلفت سپر دم رفتم ور به زنجیر کردم و رفتم  
  چون غمت جمله قسمت من شد غم تو جمله خوردم و رفتم  
  گر ترا بود زحمتی از من زحمت خویش بردم ورفتم  
  تاترا دیدم و ندادم جان والله از زیستن پشیمانم  
  بتم ناگه آمد به پیش و ز دستم فرو ریخت همه گل که برچیده بودم  
  بدیدم رخش را و دیوانه گشتم من این روز را پیش ازین دیده بودم  
  بخندید بر حال من خلق عالم که داند که من بر که خندیده بودم ؟  
  غمش بود و من گم شدم دردل خود که همراه غولی به ویرانه بودم