۲۶) چگونه به دموکراتها پیوستم
پس از بیرون آمدن از مدرسه آمریکایی بیکار می بودم، و چون در آن مدرسه شیوهای «متودی» برای آموختن زبان عربی به ایرانیان برگزیده و آنرا آزموده بودم، در این روزهای بیکاری کتاب کوچکی بنام «النجمة الدریه» از روی همان شیوه در دو بخش پرداختم که میباید گفت نخست بار بود که در ایران کتابی از روی شیوهای نوشته میشد، و چون میخواستم آنرا بچاپ رسانم برای دیدن اداره فرهنگ فرستادم. دکتر اعلمالملک که رییس فرهنگ آذربایجان میبود و خود مرد بانوازش و مهربانیست، آنرا پسندیده و از اینکه من عربی را به اندازه نوشتن میدانم خشنود شده پیام مهر و نوازش فرستاده بود، و چون آنرا چاپ می کردم دستیار او میرزا نصرالله خان که جوان بادانشی میبود (و اکنون در تبریز یکی از پزشکانست) ستایشی (تقریظی) به آن افزود. آشنایی من با اداره فرهنگ آذربایجان از اینجا آغاز یافت.
در این میان در تبریز دیگرگونیهای بسیاری رخ میداد. زیرا در همانسال ۱۲۹۶ (۱۳۳۵) بود که شورش بزرگ روسیه رخ داد. امپراتور نکولا از تخت برافتاده دستگاه خودکامی و ستمگری او برچیده شد، و این یک تکان بزرگی در همهجای ایران، بویژه در آذربایجان و بویژه در تبریز، پدید آورد. زیرا تبریز که از شش سال پیش به زیر فشار خودکامگی[۱] و جهانگیری تزار افتاده، از یکسو از کارکنان آن دولت و از صمدخان آن ستمها را دیده و از یکسو از ملایان مردمآزار آن همه رنجها کشیده بود. اکنون ناگهان و نابیوسان[۲] خود را آزاد مییافت. همان سالداتها و قزاقها که دیروز افزار فشار دولت تزاری می بودند، امروز دست بسوی آزادیخواهان دراز کرده می گفتند: «بیایید برادری کنیم! بیایید دست بهم دهیم!». این یک پیشامد بسیار بزرگ و برای آزادیخواهان تبریز مژده بسیار گرانبها میبود. من چون اینها را در تاریخ هجده ساله آذربایجان نوشتهام در اینجا به آنها نمیپردازم.
این را هم در تاریخ نوشتهام که از همان روزهای نخست آزادی، شادروان خیابانی با همدستی کسانی از بازماندگان دسته دموکرات، دوباره آندسته را برپا گردانیدند و یک شکوهی به آزادیخواهان دادند. از آنسو کسانی در برابر او ایستاده و دسته دیگری بنام «دموکرات قانونی» پدید آوردند. هایهوی بزرگی به میان افتاده با هم به نبرد و کشاکش برخاستند. انبوهی از سودجویان بلکه از بدخواهان مشروطه نیز به این سو و آنسو پیوسته باد به آتش کشاکش میزدند. دو سه ماهی این رسوایی در میان می بود.