بخوانندگان این کتاب
من هرگز دوست نداشته بودم که مردی شناخته گردم و نامم به زبانها افتد .ولی چون خواه و ناخواه افتاده، بسیار بجا میبود که تاریخ زندگانیم را خودم بنویسم که نیاز نباشد دیگران بپرسند و بجویند و چیزهایی از راست و دروغ بدست آورند.
از سویی دیگر کوششهایی که در این ده سال و بیشتر ،باهَماد ما آغاز کرده ناچار یکدسته را دوستان و هواخواهان ،و یکدسته را دشمنان و بدخواهان من گردانیده و دیده میشود گاهی سخنی از زندگانی من به میان میآورند و هر دو از راستیها دور میافتند.
در چند سال پیش یکی از روزنامه های مصر ستایشهایی از من کرده و دانشهای بسیاری را که من نمی دانم، بنامم نوشته .از جمله مرا داننده بیش از ده زبان شناسانیده بود در حالیکه چنان نیست و من جز چند زبان ترکی و فارسی و عربی و انگلیسی و ارمنی را نمی دانم و آنگاه دانش من «زبانشناسی» بوده نه زباندانی.
از آنسو بارها دیده شده دشمنان ما داستان بیرون آمدن مرا از عدلیه (که نتیجه رأیهای آزادانه میبود که میدادم و یکبار نیز دربار را محکوم گردانیدم که کاسه بر سر آن شکست) دستاویز کردهاند و به داستان رنگهای نچسبنده شگفتی دادهاند.
از هر باره بجا می بود که من تاریخچه زندگانی خود را بنویسم و آن را اکنون که هزاران کسان از زندگان گواه راستیاش میباشند بچاپ رسانیده بپراکنم.
این بود این کتاب را آغاز کردم و زندگانی خود را تا سی سالگی رسانیدم ،ولی چون دوازده سال بودن من در عدلیه خود یک دوره برجستهای می باشد و من میخواستم آن را گشادهتر و بهتر نوشته در آنمیان بدیهای عدلیه را نیز نشان دهم ،از اینرو آنرا جداگانه گرفتم که در کتابی جداگانه بنام «ده سال در عدلیه» نوشته بچاپ رسانم.
تهران ـ ۱۳۲۳
کسروی