برانداختن نادرشاه والیگری مشعشعیان را
چنانکه گفتیم در آخر صفویان رشتۀ آگاهی ما از مشعشعیان گسیختگیها پیدا میکند زیرا چنانکه گفتیم پس از ۱۱۲۸ که سیدعلی خان مورخ والی بود و کار او به سختی رسیده بود آگاهی دیگری از او و از چگونگی کارهای آن بخش خوزستان نداریم جز اینکه در سال ۱۱۳۲ سیدمحمدخان پسر سید عبداللّه خان را والی مییابیم و از روی گمان میگوییم که پسر همان سید عبداللّه خان را والی مییابیم و از روی گمان میگوییم که پسر همان سید عبداللّه دشمن و رقیب سیدعلی بوده سپس هم که در داستان افغانیان نام «خان هویزه» مییابیم از روی گمان میگوییم که همان سیدمحمدخان مقصود است. پس از آن در داستان در آمدن نادرشاه به خوزستان و نافرمانی محمدخان بلوچ نام سیدعلی خان را مییابیم و از روی گمان میگوییم همان سیدعلی خان مورخ بوده.
بهرحال داستان دو بخشی خوزستان و فرمانروایی مشعشعیان در بخش غربی بنام عربستان در زمان نادر بهم میخورد. چه نادر هوشیارتر از آن بود که زبان والیگری مشعشعیان را در آن گوشه سرحدی درنیابد. بویژه پس از آن خیانتهایی که از مشعشعیان پیاپی روی داده بود شیوۀ رفتار این خاندان با دولت ایران آغاز تا انجام این بود که هر زمان نیرویی مییافتند خودشان مایۀ نگرانی دولت میشدند و هر زمان که به ناتوانی میافتادند تاختوتاز عشایر در پیرامون آنان مایه دردسر دولت میشد.
برانداختن چنین خاندانی بر نادر از کارهای واجب بود بویژه با آن نیرو و زوری که او در اثنای پادشاهی خود پیدا کرده و ایران را پس از