تاریخ جهان در تمدن مادی و معنوی بر کشورهای دیگر برتری داشته است. دریغا که این کشور درین دورهٔ صدوسیوچهارساله بدینگونه سیر قهقرایی کرده است. زیرا تردیدی نیست هر کشوری که افراد آن با یکدیگر سازگار نباشند و یکدیگر را بکشند و اموال یکدیگر را بیغما ببرند و زنان و فرزندان یکدیگر را برده کنند و بفروشند و هیچ وسیلهای برای منع این نابکاریها و ایجاد آسایش و امنیت وجود نداشته باشد نمیتوان آن کشور را متمدن دانست و اگر پیش از آن چنین اوضاعی برقرار نبوده است باید گفت در تمدن سیر قهقرایی کرده است.
بدین نکته نیز باید توجه کرد که در آن زمان هرکس در ایران سفر کرده متوجه شده است که در هر گوشهٔ این کشور بزرگ که زمانی در نتیجهٔ پیوستگی و یگانگی افراد خود جهانیان را خیره کرده بود زبانی و عادات و اخلافی و آداب و رسوم خاصی بوده که در آن گوشهٔ دیگر تغییر میکرده و در حقیقت در هر قدم از قلمرو ایلی بقلمرو ایل دیگر میرفتند و در میان این دو ایل سرحدی بود که برای عبور از آن گذرنامه لازم بود زیراکه اگر رئیس و سرکردهٔ ایل اجازه نمیداد و ایلبیکی یا ایلخانی دستور نداده بود نمیتوانست وارد آن ناحیه بشوند و بسا میشد که تا کسی باج نمیداد باو راه نمیدادند. هنگامی که جنگلیان بر گیلان استیلا یافته بودند مردی بنام نمایندهٔ جنگل در تهران بود و کسی که میخواست از تهران بگیلان برود میبایست ازو جواز و در حقیقت گذرنامه بگیرد و در منجیل که حکم سرحد در میان گیلان و تهران را داشت بگماشتگان میرزاکوچکخان و جنگلیان نشان بدهد تا بتواند از آنجا بگذرد و وارد گیلان بشود.
شاید خوانندگان گمان کنند که لااقل در اندرون شهرها امنیت بوده و مردم در امان میزیستهاند و مثلا مردم تهران در شهر گرفتاری نداشتهاند. گذشته از آنکه در هر شهری یک عده مردم نابکار بنام «الواط» و «لوطی» بودند که بهویوهوس در مستی