پرش به محتوا

برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۸۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۶۵۷
بخش سوم
 

خاموش گردید. از کارهاییکه در اینروز رخداد یکی هم این بود که در آن جنگ و کشاکش با دستور محمدعلیمیرزا شیخ محمود ورامینی و سید محمد یزدی که از سرجنبانان آشوب میدان توپخانه میبودند، و دو سه تن دیگری را که با دستور عدلیه در بند و زنجیر میبودند، رها گردانیده بباغشاه بردند و در آنجا شاه بشیخ محمود و سیدمحمد مهربانیها نمود و بهر یکی خلعتی داد. نیز برای بازگشتن صنیع حضرت و یارانش که در کلات می‌بودند تلگراف فرستاده شد.

فردای آنروز لیاخوف چون فیروز درآمده بنیاد مشروطه را برانداخته بود رشته همه کارها در دست او میبود. روز چهارشنبه سوم تیرماه (۲۴ جمادی‌الاولی) در تهران فرمانداری نظامی برپا گردید. آگهی در این باره در بیست و دوم جمادی‌الاولی (یکروز پیشتر از بمباران) با دست لیاخوف نوشته شده و بچاپخانه رفته بود و امروز در شهر پراکنده گردید.

«مردم نمیبایست در خیابانها در یکجایی گرد آیند. اگر کسانی نافرمانی نمودندی سپاهیان بایستی با شلیک تفنگ پراکنده‌شان گردانند. کسی نمی‌بایست افزار جنگ همراه خود دارد. آنان که با سپاهیان ستیزیدندی سپاهان یارستندی آنانرا بزنند».

همه نشانه‌های مشروطه از میان برخاسته، نه روزنامه‌ای، نه انجمنی، نه گفتاری ولی کارها بسامان و آرامش پدیدار می‌بود. امروز جار کشیدند که بازارها باز شود، و بازاریان از ترس فرمان بردند و بازارها را باز کردند. قزاقان در شهر گردیده از دست اندازی سربازان سیلاخوری و سوارگان قره‌داغی و دیگران نیز جلو مبگرفتند. تنها خانه هایی را که خود شاه فرمان میداد تاراج میکردند. امروز خانه‌های جلال‌الدوله پسر ظل‌السلطان، و ظهیرالدوله شوهرخواهر ظل‌السلطان را هم تاراج کردند. و آنچه میبود سربازان و قزاقان بردند. شگفت آنکه بخانه ظهیرالدوله توپ بستند و پس از آن بتاراج دادند. با آنکه کسی در آنجا برای ایستادگی نمی بود. خود ظهیرالدوله در گیلان میبود و فرمانداری آنجا را میداشت.

چنانکه گفتیم دشمنی محمدعلیمیرزا بیش از همه با ظل‌السلطان میبود، و این چون خویشی با او میداشت و از هواداران او شمرده میشد، این زیان را دیده. اینکه گفته‌اند از «انجمن اخوت» که در آنخانه برپا میشد گلوله بقزاقان انداخته بودند، و یا پسر ظهیر الدوله (ظهیرالسلطان) از آزادیخواهان میبود دروغست.

امروز محمدعلیمیرزا «دستخط» پایین را بمشیرالسلطنه سروزیر نوشت:

«چون ایجاد انجمنهای بی نظامنامه اسباب هرج و مرج شده بود و روزنامه‌ها و ناطقین بکمک آنها نزدیک بود رشته انتظام مملکت را بر هم زنند، و چون زمام امور در تحت قوه مخصوص ما در دست معدودی از عقلا باید باشد هرچه خواستیم از فسادات آنها جلوگیری کنیم و انجمنها را بوظایف خود بیاوریم بواسطهٔ حمایت مجلس