کاشانیان از دست او و پسران و پیروانش بلند میبود، و چون دولت پروایی نمیکرد ملایان کاشان ناگزیر مانده «فتوای جهاد» دادند که خود مردم بدور گردانیدن آنان کوشند. ولی پیداست که مردم یارای چنین کاری نمیبودند.
باز کشاکش در میان انجمنها و دربار بدینسان سال ۱۲۸۶ بپایان آمده سال ۱۲۸۷ که در تاریخ مشروطه ایران یکسال بیمانندی میباشد فرا رسید. در هفته های نخست سال داستانی رخ نداده آرامش میبود. در این روزها احتشامالسلطنه رئیس مجلس چه از «ریاست» و چه از نمایندگی مجلس کنارهجویی کرد. چون برخی از روزنامه ها بنرم روییهای او با محمدعلی میرزا خرده میگرفتند از این رنجیده خود را بکنار کشید. در نشست شنبه پانزدهم فروردین میرزا اسماعیل خان ممتازالدوله بجای او برگزیده گردید. لیکن این نیز از ردهٔ صنیعالدوله و احتشامالسلطنه میبود که جز نرم رویی و رویهکاری چشم نبایستی داشت.
در نیمه دوم فروردین بار دیگر در تهران هیاهویی برخاسته کشاکش در میان دربار و انجمنها برپا گردید. چنانکه گفتیم محمدعلی میرزا از پیشامد بمباندازان سخت دل آزرده میبود و بشهربانی سخت گرفته پیدا کردن بمب اندازان را میخواست، و شهربانی بهمان دستاویز شبانه سرباز و پولیس بخانه های این و آن میفرستاد و دستگیر میکرد و ببازپرس میکشید. این داستان همچنان پیش میرفت تا شب چهارشنبه نوزدهم فروردین (۶ ربیعالاولی) هنگام نیمشب بخانه چهار تن از کارکنان چراغ گاز (که یکی از آنان حیدر عمواغلی و دیگری ضیاءالسلطان نامی میبود) ریختند و با دژ رفتاری هر چهار تن را گرفتند و بشهربانی برده بزنجیر کشیدند. فردا نیز هر چهار تن را بکاخ گلستان (نشیمن محمدعلی میرزا) بردند که در آنجا ببازپرس پردازند.
این آگاهی چون پراکنده گردید انجمنهای تهران بار دیگر به جنب و جوش آمدند، و بعنوان آنکه چند «اصل» از قانون اساسی شکسته شده (زیرا بخانه مردم ریخته و آنگاه در کاخ گلستان ببازپرس