و افزار پذیرایی بجلو رفتند، و آنان را با شکوه بسیاری از خیابان ها گذرانیده به بهارستان رسانیدند. امروز مجلس برپا میبود، مجلسیان سپاسگزاری نمودند و ستایشها سرودند، ولی بنام اینکه دیگر آشتی رو داده و نیازی ببودن آنان در تهران نمانده پرگ دادند که به قزوین بازگردند.
این نمونهای از سهش مردم است. ولی افسوس پیشروانی که این سهشها را براه نیکی اندازند و از آن بهره بردارند، کم میبودند و اینان نیز در برابر ناپاکیهای برخی از وزیران و نمایندگان مجلس کاری نمی توانستند. کوتاه سخن آنکه مجلس در این پیشامد بی ارجی بسیاری از خود نشان داد.
پایان کار ملایان در این پیشامد از همه رسواتر ملایان بودند. اینان که بدشمنی مشروطه با دربار همکار گردیده و با اوباشان بادهگسار همنشین شده بودند، محمدعلی میرزا چون ناگزیر شد با مجلس آشتی کند اینان را زیر پا گزارده لگدمال گردانید. چنانکه گفتیم روز پنجشنبه چادرها را کنده بدربار پناهیدند، ولی فردا دوباره بمیدان بازگشتند، و یکشب یا دو شب در اینجا میبودند که بار دیگر با دستور شاه چادرها برچیده گردید، و اینان ناچار مانده خانههایی در ارک باجاره گرفتند، و چند روزی نیز در آنجا ماندند. محمدعلیمیرزا ایشان را فریفته میگفت: «چنین نهادهایم که فرستادگانی از مجلس بیایند و با شما بنشینند و رویه بهتری بکارها دهند». ولی چون در پیمان آشتی چنین نهاده شده بود که اینان را از هم پراکنند و باوباشان کیفری داده شود، محمدعلی میرزا ناگزیر میبود بیکباره از اینان بیزاری جوید. از اینرو روز پنجشنبه چهارم دیماه (۲۰ ذی القعده) اینان ناگهان از ارک بیرون آمده آهنک مدرسه مروی کردند، و همگی بآنجا درآمده و اطاقها را از دست طلبهها در آورده نشیمن گرفتند. در اینجا نیز منبری گزارده و ملایان بمنبر رفته بسخنگویی پرداختند. لیکن در اینجا رنک سخن را دیگر گردانیده از زشتگوبی و زباندازی خودداری مینمودند. مثلا سید علی آقا چنین میگفت: «مردم چند فصل از این نظامنامه