یک نتیجه دیگر کشته شدن اتابک بازگشتن حاجی شیخ فضل الله و دیگران بخانههای خودشان بود. زیرا چنانکه پس از مرگ اتابک دانسته شد دررفت آنان را در عبدالعظیم اتابک از کیسهٔ خود میداد، و چون او کشته شد دیگر کسی پولی نداد و پیشوایان دین با سختی روبرو شدند، و چاره جز آن نمیدیدند که دست از کشاکش بردارند و بتهران بازگردند. لیکن برای آن نیز بدستاویزی نیاز میداشتند ، وگرنه بیکبار بیآبرو گردیدندی. این بود باز دست بدامن دو سید زدند، و اینان چنین نهادند که صدرالعلماء داماد بهبهانی، یک پرسش نامهای بسیج کند، که در آن معنی مشروطه و آزادی، و اینکه آیا مجلس به «احکام شرع» نیز دست خواهد زد و یا تنها بکارهای «عرفی» بس خواهد کرد، از مجلس بپرسد و از اینسو مجلس یک پاسخی بدلخواه بست نشینان دهد، و دو سید نیز آن را مهر کنند، و این پرسش و پاسخ دستاویزی برای باز گشتن بست نشینان بخانه های خودشان باشد.
این یک مهربانی و دلسوزی نابجایی از دو سید درباره حاجی شیخ فضلالله و همراهانش بود. بهرحال صدرالعلماء بدستور رفتار کرده یک پرسش نامهای بنام علماء آماده گردانید. مجلس نیز بهمان دستور پاسخ داد. دو سید و آقا حسین رضوی هم در پای آن جمله هایی نوشتند و مهر و دستینه نهادند، و این پرسش و پاسخ در نشست روز سهشنبه هجدهم شهریور (یکم شعبان) در مجلس خوانده شد، بیآنکه نامی از حاجی شیخ فضلالله یا دیگری برده شود.
بست نشینان همان پاسخ را گرفتند، و در پای آن حاجی شیخ احمد طباطبایی و حاجی میرزا حسن نیز مهر نهادند، و چنین وانمودند که مجلس درخواستهای ما را پذیرفت و ما سخن خود را پیش بردیم، و همین را دستاویز ساخته، روز سهشنبه بیست و پنجم شهریور (هشتم شعبان) بشهر بازگشتند و هر یکی بخانههای خود رفتند و بخاموشی گراییدند. بدینسان داستان بست نشینی که با آن تندی و هیاهو آغاز
شده بود، با این خاموشی و خواری پایان پذیرفت، و نتیجه دو چیز بیشتر